تولید محتوا و محتوا پادشاه است.
این جمله کلیدی چندین مقاله آخر برش بوده، هست و خواهد بود!
در این مطلب، با هم ویدئوی بررسی پلات Rebirth در کارتون زیبای خفته را بررسی میکنیم.
کمتر کسی پیدا میشود که کارتون زیبای خفته (Sleeping beauty) را ندیده باشد.
دختری که در 18 سالگی با لمس سوزن دوک نخریسی به خواب میرود
و برای بیداریاش (تولد دوباره) نیازمند شاهزادهای سوار بر اسب سفید است.
تا حالا به کارتونهای زمان بچگی و انیمیشنهای امروزی فکر کردید؟
خط داستانیهمگیشان شبیه هم است؛
بچهای با دوران کودکی سخت که بزرگ شده و باید در برابر ناملایمات زندگی ایستادگی میکرده،
آدم بدهای در داستانش بوده که میخواسته سر به تنش نباشد
و کلی بازی به سرش آورده (از کشتن پدرش بگیر تا زهردار کردن چرخ نخریسی و سیب قرمز)،
اما در انتها با همه بدبختیها و بیچارگیها شخصیت اصلی پیروز میدان شده
و عاقبتی خوش را برای خودش رقم زده.
بعضی وقتها هم شخصیت اصلی در مسیر داستانش،
دگرگون میشود و بهبود پیدا میکند.
نمونههایش؟
کارتون شیرشاه، زیبای خفته، سفید برفی و هفت کوتوله، دیو و دلبر،
شاهزاده قورباغه، ملکه برفی، سرود کریسمس و باغ مخفی.
پیشنهاد میکنیم مطلب «استراتژی گاو بنفش چیست؟» را هم بخوانید.
سفیدبرفی با داستان پر از غمش، حس همذات پنداری ما را شدیدا تحریک میکرد.
به هر حال، اگر در حافظهی کودک درونتان جستجو کنید،
کلی کارتون و فیلم دیگر هم پیدا میکنید که چنین ویژگی داشته باشد.
حتی همین الان هم در میان هزاران فیلم و سریال خارجی و ایرانی میتوان پیدایشان کرد
. فیلمهای مارول بهترین نمونه برای دگرگونی شخصیتها هستند.
هرکدام از قهرمانان مارول، مسیری شبیه را طی کردند تا به ابرقهرمان تبدیل شدند: دگرگونی شخصیتشان یا از دست دادن چیزی مهم در زندگیشان
تعریفی که از خط داستانی کارتونهای معروفی مثل دیو و دلبر و زیبای خفته کردیم به پلات (Plot) معروف است.
پلات یا پیرنگ در نمایشنامه نویسی،
فیلمنامه نویسی و کلا در قصهها و داستانها به جذب مخاطب و ایجاد حس همذاتپنداری شدید کمک میکند.
همه ما عاشق داستانهایی هستیم که قهرمانش از صفر شروع کرده و به همه چیز رسیده،
در سختترین آزمونها شرکت کرده اما سربلند بیرون آمده یا دوران سختی داشته
و چندین بار به خاطر بدجنسی اطرافیان به خصوص نقش شرور داستان زمین خورده اما پیروز شده.
به خاطر همین است که هنوز هم چنین قصههایی طرفدار دارند و کتابها و فیلمهایشان میفروشد.
اما قصدمان از گفتن اینها چه بود؟
آگاهی از پلات این کارتونها و فیلمها چه کمکی به ما در دیجیتال مارکتینگ و تولید محتوا میکند؟
داستان سرایی (Storytelling) و پلاتها
اگر با مقوله داستان سرایی آشنایی داشته باشید،
میدانید که عاملی مهم برای ایجاد ارتباط با مخاطبان کسب و کارها در بازاریابی است.
ما دیجیتال مارکترها به خصوص بر و بچههای تولید محتوا باید بدانیم
که چطور از استوری تلینگ (Storytelling) یا داستان سرایی برای پیشبرد اهدافمان
در نوشتن و ساخت قصهی برندها استفاده کنیم.
معروفترین داستان برندها که میشناسیم، داستان اپل یا فیسبوک است.
آدمهایی که از گاراژ خانهشان شروع کردند و حالا امپراطوری بزرگی دارند.
و این است محتوا و تولید محتوا!
در این مطلب قرار است بعد از معرفی مختصر پلاتها،
دربارهی یکیشان به اسم تولد دوباره (Rebirth) بیشتر صحبت کنیم.
7 پلات اصلی: رمز جذابیت همیشگی قصههای تاریخ
کریستوفر بوکر در کتاب معروفش The seven basic plots: why we tell stories
(هفت پی رنگ اصلی: چرا قصه میگوییم)، دربارهی این پلاتها میگوید.
او حدود 34 سال به بررسی تمامی قصهها، کارتونها و انیمیشنها پرداخته
و نتیجه گرفته که خط داستان اصلی تمامی قصهها شامل 7 خط پی رنگ (پلات یا خط داستانی) است.
از طرف دیگر این پلاتها را به بازاریابی گره زده و باور دارد
که برای گفتن از برندها، معرفی محصولات، تولید محتوا و به طور کلی بازاریابی میتوانیم
از این پلاتها برای داستان سرایی استفاده کنیم.
کریستوفر بوکر برای نوشتن کتابش، 34 سال تحقیق کرد و زحمت کشید.
7 پلات اصلی قصهها
- غلبه بر هیولا (Overcoming a monster): مبارزه قهرمان قصه با نیروی اهریمنی مثل داستانهای جیمز باند، هفت دلاور و حتی دراکولا
- از فرش به عرش (Rags to riches): شخصیت اصلی بدبخت و فقیر است و دنبال پول. پول بدست میآورد اما دوباره از دست میدهد تا شخصیتش رشد کند. علاالدین نمونهی بارز این پلات است.
- سفر اکتشافی (The quest): شخصیت اصلی یا گروهی دنبال شی با ارزشی هستند که قرار است سرنوشتشان را عوض کند و باید تا پای جان برای بدست آوردن یا حفاظت از آن تلاش کنند. پشم زرین داستان اودیسه یا ارباب حلقهها نمونههای خوبی برای این پلات هستند.
- کمدی (Comedy): وقتی از پیچیدگیهای روابط انسانی طنز بسازیم و بعد از آن برای نشان دادن راهکاری برای رفع مشکل استفاده کنیم. نمونهاش ویدئوهای تبلیغاتی چسب گوریلا است. فقط کافیست در یوتیوب عبارت gorilla glue commercial را جستجو کنید تا به طنازی ویدئوها و ارائه راهکار سادهاش پی ببرید.
- تراژدی (Tragedy): مهمترین نکته در این پلات، غیرقابل اجتناب بودن آن است. قهرمان قصه با وجود همه تلاشها باز هم شکست میخورد اما باید بپذیرد که نقص دارد و پذیرش همین نقصش است که پیروزش خواهد کرد. آنا کارنینا یا بانی و کلاید از این پلات استفاده میکنند و تبلیغات خیریهها هم به شدت مدیون پلات تراژدی است.
- سفر و بازگشت (Voyage and return): آغازی سفری پرماجرا برای پیدا کردن چیزی مهم و بازگشتی دوباره به همان مبدا اما این بار قهرمان اصلی کاملا متفاوت از شروع سفر است. کیمیاگر پائولوکوئیلو یا جادوگر شهر اُز و آلیس در سرزمین عجایب از این دست هستند.
- تولد دوباره (Rebirth): احساسیترین پلات شاید همین تولد دوباره باشد. اسکروچ در سرود کریسمس در انتهای داستان از آدمی خسیس و خشک تبدیل به مردی مهربان میشود.
چطور از پلات تولد دوباره برای برندها استفاده کنیم؟
ما آدمها عاشق داستانهایی هستیم که پر از خطا و اشتباه و شروع مجدد است.
اگر دقت کنید، زندگی خودمان هم همینطور است.
تلاش میکنیم، شکست میخوریم، ناامید میشویم، دوباره بلند میشویم و باز هم شکست میخوریم
اما در جایی از مسیرمان بالاخره تمامی تلاشمان نتیجه میدهد
و راهی بهتر پیدا میکنیم یا به سمت زندگی بهتر میرویم.
اسکروچ سرود کریسمس سالها با هامباگ گفتنش و بی معنی دانستن کریسمس، زندگی کرد
اما بالاخره در جایی از داستانش فهمید که باید به زندگی برگردد. همین برای او تولد دوباره بود.
حالا برندها میتوانند با خلق داستانهایی از محصولاتشان
که مسیری بهتر یا راهی راحتتر به مشتریانشان میدهد،
از پلات rebirth استفاده کنند.
البته بعضی وقتها برندها میتوانند برای داستان گویی تولید برند خودشان هم از rebirth بهره ببرند.