برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه چیست ؟


برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه (IBP) فرآیندی است برای تبدیل نتایج مطلوب کسب‌وکار به منابع مالی و عملیاتی مورد نیاز، با هدف کلی حداکثر کردن سود و/یا جریان نقدی و در عین حال به حداقل رساندن ریسک.

منظور از برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه کسب و کار چیست؟

برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه Integrated Business Planning : IBP یک استراتژی برای اتصال عملکردهای برنامه ریزی هر بخش در یک سازمان به منظور همسویی عملیات و استراتژی با عملکرد مالی سازمان است.

بر روی کاغذ، IBP فرآیندی برای همسوسازی اهداف تجاری یک شرکت با امور مالی، زنجیره تامین، توسعه محصول، بازاریابی و سایر عملکردهای عملیاتی آن است. به تامین کنندگان قطعاتی فکر کنید که با خودروسازان کار می کنند و به طور مداوم نیاز به تجهیزات مجدد دارند تا با تغییرات طراحی سازگار شوند، یا تولیدکنندگان مواد غذایی که با حاشیه های بسیار کم کار می کنند و باید زنجیره تامین نامشخص و سلیقه مشتری را مدیریت کنند.

برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه

عقب افتادن، و یک رقیب ایستاده است تا آن تجارت را تصاحب کند. به سرعت اما به شیوه ای ناپیوسته حرکت کنید و ممکن است مشتریان خود را حفظ کنید، اما به قیمت هزینه بالاتر کالاهای فروخته شده (COGS) و سود کمتر.

به عنوان مثال، PickerBots را در نظر بگیرید، سازنده رویاپرداز ماشین آلات سفارشی برای عملیات تولید و انبار بود. زمانی که این شرکت در سال 2017 راه اندازی شد، جایگاه خوبی در عرضه رستوران پیدا کرد، اما زمانی که این کسب و کار در سال 2020 به میزان قابل توجهی تنزل یافت، بنیانگذاران تصمیم گرفتند که دوباره ابزارآلات تولید کنند. این شرکت به جای اینکه بازاریابی خود را تغییر دهد، تصمیم گرفت تا استراتژی تجاری خود را اصلاح کند. یک تمرین برنامه ریزی سناریویی از بالا به پایین منجر به همسویی مجدد تحقیق و توسعه، پیش بینی تقاضا، تجزیه و تحلیل سود و درآمد، برنامه ریزی زنجیره تامین و استراتژی بازاریابی و فروش شد.

فرهنگ شرکت قبلاً بر روی تفکر نوآورانه قوی بود، اما بنیانگذاران دریافتند که پیوند بین برنامه ریزی استراتژیک و عملیات روزانه می تواند به بهبود ختم خواهد شد. برای هماهنگ کردن عملیات با برنامه ریزی تقاضای محصول و فروش و بازاریابی و در عین حال با اهداف مالی و بودجه، یک مدیر ارشد عملیاتی COO جدید را استخدام کردند.

عناصر کلیدی در برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه (IBP)

  • در شرکتی که از IBP استقبال می‌کند، خط مستقیمی از خرید، تولید و موجودی تا فروش و بازاریابی و اهداف مالی و بودجه وجود دارد.
  • یک مزیت کلیدی IBP این است که مواد با قیمت مناسب، در زمان مناسب و به مقدار مناسب برای برآوردن تقاضای بازار خریداری می‌شوند.
  • IBP موفق، همکاری نزدیک‌تر و اعتماد بیشتری را در میان بخش‌ها ایجاد می‌کند که منجر به بهبود تصمیم‌گیری می‌شود.
  • IBP ممکن است به تغییرات فرهنگی قابل توجهی نیاز داشته باشد و بدون تعهد تزلزل ناپذیر تیم اجرایی نمی تواند موفق باشد.

برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه در عمل

بسیاری از سازمان ها IBP را با یک تمرین زنجیره تامین محور اشتباه می گیرند. در حالی که ارتباط برنامه ریزی زنجیره تامین با سایر بخش ها، از فروش و عملیات تا امور مالی، مهم است، این تنها یک عنصر است.

IBP اهداف تجاری و اهداف مالی را با تصمیمات و اجرا در کل کسب و کار هماهنگ می کند.

با برنامه ریزی و تحلیل مالی (FP&A) همپوشانی وجود دارد. از آنجایی که یک طرح IBP داده‌ها را از سراسر سازمان جمع‌آوری می‌کند، شرکت‌ها در تحلیل پیش‌بینی بهتر می‌شوند. اکنون، زمانی که خرید کمبود قطعات را پیش‌بینی می‌کند، عرضه و عملیات می‌توانند قبل از اینکه مشتریان تحت تأثیر قرار گیرند، به صورت هماهنگ عکس العمل نشان دهند.

مدیر ارشد عملیاتی جدید PickerBots توصیه می کند که حداقل 36 ماه زمان نیاز است. رهبران باید در حین بررسی، بازنگری و اطلاع رسانی مداوم نتایج مالی و عملیاتی، چشمان خود را به این برنامه بلندمدت نگاه دارند. چه شکاف های زنجیره تامین باز شده است و چگونه می توانیم آنها را ببندیم؟ آیا باید برنامه ریزی سناریوی خود را به روز کنیم؟ آیا ما KPIهای مالی مناسب را دنبال می کنیم؟

چرا برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه مهم است؟

شرکت‌هایی که IBP را متعهد می‌شوند به تعدادی از مزایای عملی، از جمله کاهش هزینه‌های نگهداری، پاسخگویی بیشتر به خدمات مشتری و برآورده‌سازی تقاضا، زمان کوتاه‌تر برای بازاریابی محصولات جدید و همبستگی بهبود یافته بین برنامه‌ریزی و برآورده شدن تقاضا پی می‌برند.

پس از برنامه‌ریزی سناریو و جلسه استراتژی PickerBot، این شرکت تصمیم گرفت به بازار روبات‌های مشارکتی در حال ظهور یا cobot برود. یک ربات مشارکتی برای تعامل ایمن با کارگران انسانی طراحی شده است. رهبران PickerBot بر این باورند که تقاضا برای کوبات‌های “انتخاب و جاگذاری” با مهارت‌های حرکتی خوب برای استفاده در خطوط تولید و همچنین در محیط‌های کشاورزی افزایش می‌یابد.

اکنون که شرکت جهت استراتژیک خود را دارد، COO می‌خواهد قبل از پرداختن به حوزه‌های عملی‌تر، مانند برنامه‌ریزی و تحلیل مالی و بهینه‌سازی زنجیره تامین، بر روی سه مفهوم سطح بالاتر تمرکز کند. به این دلیل است که بدون تعیین هدف، PickerBots نمی‌تواند موفقیت را تعریف کند.

همسویی و مسئولیت پذیری

همه مدیران باید در سه مورد توافق داشته باشند:

  • اهداف شرکت ما چیست؟
  • موفقیت برای هر کدام چگونه است؟
  • من و تیمم چگونه مشارکت و پاسخگو خواهیم بود؟

اهداف این شرکت به چهار حوزه تقسیم می شود:

هدف متمرکز بر صنعت، عملیات و زنجیره تامین، مالی و بازاریابی و فروش.

تیم مدیریت همه اهداف را بررسی می کند تا مطمئن شود که آنها با استراتژی هماهنگ هستند و هم قابل اجرا و هم قابل دستیابی هستند.

مثال:

  1. هدف متمرکز بر صنعت: خلاقانه ترین کوپات های موجود در بازار را ارائه دهید
  2. موفقیت چگونه به نظر می رسد: محصولی بسازید که بتواند از نظر توانایی در چیدن محصولات شکننده بدون آسیب، با یک کارگر انسانی برابری کند یا از آن فراتر رود.
  3. چه کسی اجرا خواهد کرد: تیم تحقیق و توسعه
  4. هدف مالی: تنوع بخشیدن به جریان های درآمدی
  5. موفقیت چگونه به نظر می رسد: وابستگی به یک بازار/صنعت را به حداقل برسانید. برای ایجاد درآمد مکرر از قراردادهای تعمیر و نگهداری، یک بازوی خدمات اضافه کنید که توسط حسگرهایی که در همه محصولات جدید تعبیه شده است.
  6. چه کسی اجرا خواهد کرد: چند کاره به رهبری مدیر عامل و امور مالی

اهداف دیگر ممکن است «کنترل هزینه‌ها در هر مرحله و تحویل کوبات‌ها به مشتریان به موقع و مطابق با مشخصات» با انتظار کاهش 10 درصدی COGS و افزایش 25 درصدی امتیاز خالص تبلیغ کننده شرکت در یک سال باشد. یا برای فروش، “با هر فروش 10 مشتری جدید برای کوبات های کشاورزی شرکت و قراردادهای نگهداری بسته بندی پیدا کنید.” این به تنوع درآمدی بازمی گردد.

یک نکته مهم: هر مدیری در قبال هر هدفی پاسخگو است، نه فقط اهدافی که در حیطه اختیارات اوست.

تصمیمات و اقدامات آگاهانه

برنامه ریزی در سراسر زنجیره تامین PickerBots از هم گسسته بود و مهندسان مواد را مستقیماً خریداری می کردند و برنامه ریزی مرکزی یا کنترل هزینه کمی داشتند. به عنوان بخشی از فرآیند IBP، این شرکت اصول برنامه ریزی فروش و عملیات (S&OP) را برای بهبود زنجیره تامین و تدارکات خود اتخاذ خواهد کرد.

اهداف قابل اجرا در اینجا شامل ایجاد دید در نحوه عملکرد هر بخش و مرتبط کردن تأثیر تصمیمات با اهداف مالی است. به عنوان مثال، با ساخت حسگرهای تحقیق و توسعه که می‌توانند به طور خودکار داده‌ها را در مورد وضعیت عملیاتی یک ربات جمع‌آوری و ارسال کنند، PickerBots می‌تواند به طور پیشگیرانه تعمیرات پیشگیرانه را انجام دهد تا دستگاه‌ها تقریباً هرگز خراب نشوند – یک نقطه فروش مهم و راهی برای کمک به درآمد تعمیر و نگهداری.

در سرتاسر سازمان، بخش ها باید کمتر بر نیازهای خود تمرکز کنند و اقدامات را از دریچه همه اهداف مشاهده کنند. این بدان معناست که شرکت باید داده‌های به‌موقع زیادی را جمع‌آوری کند و از آن برای صدور گزارش‌ها استفاده کند تا مدیران بتوانند تصمیم‌های بهتر و سریع‌تری بگیرند. که ممکن است نیاز به سرمایه گذاری در ERP و سایر نرم افزارها داشته باشد.

شفافیت / دید

همه روسای بخش در یک بررسی تجاری ماهانه شرکت خواهند کرد، جایی که گروه پیشرفت در دستیابی به اهداف شرکت را ارزیابی خواهد کرد. برنامه استراتژیک همچنین در دسترس همه کارکنان است و جلسات سه ماهه همه جانبه برای جمع‌آوری ایده‌ها و بینش‌ها و بررسی KPIها برگزار می‌شود.

6 مرحله در فرآیند برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه

اکنون که اهداف آن تعیین شده است، PickerBots می تواند گام های بعدی را در سفر IBP خود بردارد.

1. تعیین کنید چه چیزی شرکت را عقب نگه می دارد.

آیا این کمبود است یا رشد یا سودآوری؟ آیا سبد محصولات خیلی پیچیده است؟ آیا کسب و کار رقابت در فضای خود را از دست داده است؟ برای شرکت تولیدی ما، مشکل اصلی تمرکز بیش از حد بر یک بازار خاص بود.

2. کارکنان را درگیر و آموزش دهید.

به محض اینکه رهبری به اهداف خود بپردازد، این شور و شوق باید در رتبه ها فرود آید. اگر همه متعهد به برنامه ریزی کسب و کار یکپارچه نباشند، موفقیت دست نیافتنی خواهد بود. COO تشخیص می دهد که یک برنامه رسمی مشارکت کارکنان باعث می شود که کارگران در موفقیت کسب و کار سرمایه گذاری کنند و فعالانه برای رسیدن به اهداف استراتژیک تلاش کنند.

3. یک تیم ببر راه اندازی کنید.

موفقیت IBP از هماهنگی شدید، ارتباط مداوم و مسئولیت پذیری برای KPIها ناشی می شود. این یک تغییر فرهنگی است که انتشار آن در سراسر تجارت زمان می برد. برای شروع سریع کارها، PickerBots کارمندان متعهد را در هر حوزه عملکردی شناسایی کرد و آنها را به یک تماس روزانه 20 دقیقه ای اختصاص داد. در حال حاضر، می گویند یک محموله از خواننده های RFID مورد نیاز برای ساخت، دو هفته تاخیر خواهد داشت. عضو تیم خرید آن اطلاعات را به سرعت به اشتراک می گذارد تا فروش بتواند انتظارات مشتری را مدیریت کند و درآمدهای مالی را به تاخیر بیاندازد. اگر مشکل تکرار شود، شرکت می تواند به دنبال تامین کنندگان جدید باشد. دیگر خبری از غافلگیری نیست.

4. یک فرآیند اولویت بندی پروژه/محصول را ایجاد کنید.

IBP نظم و انضباط دارد. فقط پروژه هایی که اهداف استراتژیک شرکت را پیش می برند منابع دریافت می کنند. برای محصولات هم همینطور این ممکن است به معنای غروب خطی باشد که هنوز در حال فروش است اما پتانسیل رشد ندارد. همه مدیرانی که به منابع نیاز دارند یا ایده راه‌اندازی محصول یا خدمات دارند، یک الگوی تحلیل هزینه و فایده را پر می‌کنند که به گونه‌ای طراحی شده است که نشان دهد آیا منافع و هزینه‌های مورد انتظار مطابق با اهداف است یا خیر. رهبری استفاده از این فرآیند را در اولویت قرار می دهد. دیگر خبری از گاوهای مقدس نیست.

5. نفوذ تیم مالی را گسترش دهید.

امور مالی باید روی برنامه ریزی محصول، بهینه سازی زنجیره تامین و جلسات استراتژی فروش بنشیند. به طور خاص، یک عضو تیم مالی را انتخاب کنید که به خوبی در کارکردهای FP&A آشنا باشد. متخصصان FP&A تصمیمات اصلی اتخاذ شده توسط تیم اجرایی را اطلاع می‌دهند و داده‌های مالی را از سراسر سازمان جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل می‌کنند تا گزارش‌هایی ایجاد کنند که نشان دهد آیا اهداف برآورده شده‌اند – و اگر نه، چرا که نه؟ چگونه مشکل را برطرف کنیم؟ مانند بسیاری از شرکت‌های کوچک‌تر، PickerBots یک کارمند اختصاصی FP&A ندارد، بنابراین رئیس بخش مالی یکی از اعضای تیم حسابداری را منصوب می‌کند که کسب‌وکار را می‌شناسد و استعداد جمع‌آوری داده‌ها و خرد کردن اعداد را دارد.

6. استفاده از فناوری و ابزار برای حمایت از IBP.

اگر فرآیند پیش‌بینی به‌عنوان یک تمرین سه‌ماهه یا سالانه در نظر گرفته شود که توسط امور مالی تحمیل می‌شود و سود کمی برای بخش‌ها به همراه دارد، IBP نمی‌تواند موفق شود. شرکت‌هایی که بودجه‌های ثابت و لحظه‌ای دارند، باید پیش‌بینی‌های متحرکی را اتخاذ کنند تا مطمئن شوند که کسب‌وکار در مسیر خود باقی می‌ماند. و تیم های مالی باید بتوانند به راحتی به داده های مورد نیاز خود از هر منطقه عملیاتی دسترسی داشته باشند. هم پیش بینی های متحرک و هم استفاده بهتر از داده ها نیازمند فناوری و تعهد به شفافیت است. شما نمی توانید آنچه را که نمی توانید اندازه گیری کنید مدیریت کنید.

 

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب

مدل پنج بعدی رهبری موثر


یک رهبر موثر ، نمونه و خوب باید چه الگوی رفتاری داشته باشد ؟

مدل پنج بعدی رهبری موثر – پنج الگوی رهبری برای تبدیل شدن به رهبری مثال زدنی و عالی و موثر

Five Practices of Exemplary Leadership Model

رهبری در مورد خصوصیات شخصیتی نیست. بلکه در مورد رفتار است – رهبری مجموعه ای قابل مشاهده از مهارت ها و توانایی ها است.

مدل رهبری موثر The Leadership

جیم کوزز و بری پوسنر، برای اولین بار تصمیم گرفتند تا در خصوص ویژگیهای رهبری تحقیق نمایند تا دریابند که رهبران موثر در بهترین حالت خود چه می کنند، هزاران داستان از مردم عادی جمع آوری کردند.

علیرغم تفاوت در فرهنگ، جنسیت، سن و سایر متغیرها، این داستان ها، الگوهای رفتاری مشابهی را بین رهبران نشان دادند.

این دو محقق کشف کردند که وقتی رهبران را شایسته یا مثال زدنی مینمامیم، پنج شیوه یا الگوی اصلی را نشان می‌دهند:

این رهبران :

  1. راهی را ترسیم میکنند.
  2. چشم انداز مشترک را القا می‌کنند.
  3. فرآیندهای کنونی را به چالش می‌کشند.
  4. شرایط عمل دیگران را محیا میسازند تا عمل کنند.
  5. دیگران را تشویق می‌کنند.

جیم و بری این رفتارها را پنج شیوه رهبری مثال زدنی ( مدل پنج بعدی رهبری موثر ) نامیدند. ابعاد این مدل با هم، مبنایی را برای چالش رهبری فراهم می‌کنند.

مدل پنج بعدی رهبری موثر

رهبری موثر به دنبال ترسیم مسیر است:

رهبران، اصولی را در مورد نحوه برخورد با افراد (موکلین، همتایان، همکاران و مشتریان) و روشی که آنها باید اهداف را دنبال کنند، تعیین می کنند. رهبران استانداردهای برتری را تشریح می کنند و برای دیگران الگو قرار می دهند تا از آنها پیروی کنند. زمانی که مردم در مورد اینکه کجا بروند یا چگونه به آنجا برسند، آنها علائم راهنما نصب می کنند. رهبران فرصت هایی برای پیروزی ایجاد می کنند.

در کتاب پرفروش The Leadership Challenge®، جیمز کوزز و بری پوسنر به تشریح مدل پنج بعدی رهبری موثر و چگونگی ایجاد چارچوبی برای توسعه رهبری موثر می‌پردازند، که با مدل‌سازی راه، شروع می‌شود.

رهبران موثر با قدرت کلام خود آشنا هستند . نحوه صحبت شما در مورد افراد سازمان، پایگاه مشتریان یا مخاطبانتان می تواند به سرعت و به طور موثر تصویری از طرز فکر شما نسبت به جهان و موقعیت شما در آن ترسیم کند. نویسندگان می‌گویند: «کلماتی که مردم انتخاب می‌کنند استعاره‌هایی برای مفاهیمی هستند که نگرش‌ها، رفتارها، ساختار و سیستم‌ها را تعریف می‌کنند. کلمات خود را عاقلانه انتخاب کنید، دیگران نیز از آن پیروی خواهند کرد.

وقتی مسئولیت رهبری را با شفاف سازی ارزش های خود، همسویی با سازمان خود و الگوسازی برای ترسیم مسیر بر عهده می گیرید، در راه تبدیل شدن به یک رهبر موثر هستید.

رهبری موثر به دنبال نشان دادن چشم انداز مشترکی است:

رهبران معتقدند که می توانند متمایز ایجاد کنند. آنها آینده را تصور می کنند و تصویری ایده آل و منحصر به فرد از آنچه سازمان می تواند به آن تبدیل شود ایجاد می کنند. رهبران از طریق قدرت جاذبه و متقاعدسازی خود، دیگران را در رویاهای خود به خدمت می گیرند. آن‌ها به چشم‌اندازهای خود جان می‌بخشند و مردم را وادار می‌کنند که فرصت‌های هیجان‌انگیز آینده را ببینند.

رهبرانی که برای تجسم آینده وقت می گذارند و آن دیدگاه را با افراد خود به اشتراک می گذارند، تأثیر فوق العاده ای بر سطوح انگیزشی دیگران و همچنین بهره وری در محل کار دارند. یادگیری نحوه استفاده از این تمایل برای تصور احتمالات گام بزرگی در سفر به سوی رهبری موثر شما است.

وقتی به آینده ای که تصور کرده اید فکر می کنید، چه احساسی دارید؟

باید هیجان، انگیزه و اشتیاق ایجاد نماید. زمانی که نه تنها برای آینده‌ای که می‌خواهید رویاپردازی کنید، بلکه برای رسیدن به آن استراتژی نیز وقت بگذارید، از قبل شروع به ابراز اشتیاق خود برای آینده کرده‌اید. رهبرانی که اعتقاد و اشتیاق خود را نسبت به آینده، بدون توجه به نقش و عنوانشان ابراز می کنند، همواره مؤثرتر دیده می شوند. رهبرانی که از خواب بیدار می شوند و به سمت چشم انداز خود به زمین می خورند، رهبرانی هستند که مردم دوست دارند پشت سرشان جمع شوند.

چگونه رهبران می توانند هدف مشترکی با مردم خود پیدا کنند؟

هنگامی که دیدگاه خود را به اشتراک گذاشتید، از افراد خود بپرسید که چشم انداز آنها برای آینده سازمان شما چیست. هنگامی که آنها دیدگاه منحصر به فرد خود را به اشتراک می گذارند گوش دهید. ممکن است متوجه شوید که آنها یک روش فکری جایگزین ارائه می دهند که می تواند دیدگاه شما را به جلو سوق دهد یا چالش هایی را که قبلاً از آنها بی اطلاع بودید به بیان نماید.

رهبری موثر فرآیندهای کنونی را به چالش میکشد:

رهبرانی که «فرآیند را به چالش بکشند» به دنبال راه‌های نوآورانه برای تغییر، رشد و بهبود هستند. آنها با این پرسش که دائماً چگونه کارها در سازمانشان انجام می شود، «آزمایش و ریسک می کنند».

رهبران به دنبال فرصت هایی برای تغییر وضعیت موجود هستند. از آنجایی که تغییرات پیچیده تهدیدی برای غلبه بر مردم و خفه کردن اقدامات است، رهبران اهداف موقتی را تعیین می کنند تا افراد بتوانند در حین تلاش برای اهداف بزرگتر، به پیروزی های کوچکی دست یابند. رهبران مؤثر وقتی بوروکراسی را از بین می برند که مانع از عمل شود. و از آنجایی که رهبران می دانند که ریسک کردن مستلزم اشتباهات و شکست است، ناامیدی های گاه و بیگاه را به عنوان فرصتی برای یادگیری می پذیرند.

آیا تا به حال خود را در حال انجام اقدامی گیر انداخته اید و فقط به این فکر کرده اید که آیا ممکن است راه متفاوت و مؤثرتری برای انجام کاری که در طول این مدت انجام می دادید وجود داشته باشد؟

صرف زمان برای کشف ایده‌های نوآورانه و داشتن ذهنی باز برای آزمایش، بعد سوم از پنج بعد رهبری موثر، به چالش کشیدن فرآیند است. در نظر گرفتن راه‌های جدید برای نزدیک شدن به کارتان می‌تواند نه تنها برای سازمان، بلکه مسیر خودتان به سمت رهبری نمونه مفید باشد.

اغلب، فرآیندهای کاری آنقدر پیچیده هستند که ما نمی‌پرسیم که چرا آنها را انجام می‌دهیم. صرف نظر از اثربخشی آن‌ها، به راحتی می‌توان مغز را روی خلبان خودکار قرارداد و به این فکر نکرد که آیا راه بهتری وجود دارد یا خیر، به خصوص زمانی که سازمان در کل به تشویق وضعیت موجود ادامه می‌دهد و حفظ شرایط موجود را بهترین راه حل میداند.

به چالش کشیدن فرآیند به رهبران این امکان را می دهد که ارزیابی کنند که چه فرصتهایی برای رشد دارند و آیا میتوان کارها را به گونه ای متفاوت انجام دهند، در حالی که محیطی را در سازمان خود ایجاد می کنند که به چالش کشیدن هنجارها را تشویق میکند.

تشویق نوآوری

رهبری موثر مبتنی بر نوآوری است. صرف نظر از موقعیت یا عنوان خود، شما این قدرت را دارید که نوع کاری که انجام می دهید و سیستم هایی که معمولاً در آن کار می کنید را ارزیابی کنید تا خود را به چالش بکشید تا خارج از چارچوب فکر کنید.

“گاهی اوقات چالش ها رهبران را پیدا می کنند، و گاهی اوقات رهبران چالش هایی را پیدا می کنند. جیمز کوزز و بری پوسنر، نویسندگان چالش رهبری، می‌گویند که اغلب این مقدار کمی از هردو است. به طور معمول، زمانی که رهبران موثر در مورد زمان رشد و موفقیت فکر می‌کنند، لحظاتی را به یاد می‌آورند که بر چالش‌ها غلبه کردند یا برای غلبه بر ناملایمات ابتکار عمل را به دست گرفتند.

رهبری موثر به شرایط عمل دیگران توجه و آن را فراهم مینماید:

رهبران همکاری را تقویت می کنند و تیم های با روحیه ای را ایجاد می کنند. آنها به طور فعال دیگران را درگیر می کنند. رهبران درک می کنند که احترام متقابل تلاش های فوق العاده را حفظ می کند. آنها برای ایجاد فضای اعتماد و کرامت انسانی تلاش می کنند. آنها دیگران را تقویت می کنند و باعث می شوند هر فرد احساس توانایی و قدرت کند.

آیا می دانستید که یکی از مهمترین ویژگی های یک رهبر بزرگ توانایی آنها در ایجاد رهبران بزرگ است؟

یک دام رایج در بین رهبران بالقوه این تصور غلط است که آنها باید مسئول هر مرحله از پروژه باشند، خواه واقعاً ضروری باشد یا نباشد. این رفتار می تواند منجر به تاخیرهای طولانی در فرآیند، روحیه ضعیف و ناامیدی در سازمان شود. یا شاید، و این ممکن است به آسیب‌پذیری‌هایی نیاز داشته باشد، آیا ایجاد اعتماد در سازمان‌تان دشوار بوده است، بنابراین بر این ایده تکیه کرده‌اید که باید در هر تصمیم یا مرحله‌ای از یک پروژه، هر چند کوچک، مشارکت داشته باشید؟

در حالی که غیرمعمول نیست که رهبری را با مشارکت تاکتیکی در هر مرحله از یک فرآیند یکی بدانیم، این نوع رفتار رهبری می تواند به تعدادی از مشکلات کمک کند – نه تنها برای سازمان بلکه برای خود رهبر. رهبران موثر واقعاً همکاری را تقویت می کنند و دیگران را تقویت می کنند و محیطی گرم و مشارکتی ایجاد می کنند که در آن افراد اعتماد به نفس لازم برای انجام وظایف خود و تصمیم گیری مستقل را دارند. این رهبران از چهارمین روش از پنج روش رهبری نمونه استفاده می کنند: دیگران را قادر می سازد تا عمل کنند.

یادگیری نحوه فعال کردن دیگران برای فعالیت، خواه یک رهبر سنتی مردم باشید یا یک مشارکت کننده فردی، می تواند کل سازمان شما را ارتقا دهد. وقتی مردم احساس اعتماد و قدرت می کنند، اتفاقات خارق العاده ای رخ می دهد.

تسهیل روابط

همانطور که جیمز کوزز و بری پوسنر می گویند، “عملکرد فوق العاده ممکن نیست مگر اینکه احساس قوی از خلق مشترک و مسئولیت مشترک وجود داشته باشد.” افرادی که در مسیر رهبری نمونه قرار دارند، باید با ایجاد جو اعتماد و تسهیل روابط بین افراد درون سازمان، همکاری را تقویت کنند.

از آنجایی که محل کار به تکامل خود ادامه می دهد و تیم ها متنوع تر و پراکنده تر در سطح جهانی هستند، مهم است که رهبران در هر سطحی برای شناخت و درک افرادی که با آنها کار می کنند، کار کنند.

منابعی را که برای موفقیت به آن نیاز دارند در اختیار افراد قرار دهید

نکته مهم دیگری که باید در حین کسب مهارت برای فعال کردن دیگران در نظر بگیرید، این است که اطمینان حاصل کنید که همه منابع لازم برای موفقیت را دارند. اینها می توانند ملموس باشند، مانند دسترسی به تجهیزات، برنامه ها، و فناوری، ارتباط بین فردی، مانند نقاط تماس بیشتر (یا کمتر) در طول پروژه، فرصت هایی برای رهبری، یا دسترسی به فرصت های آموزشی.

مسلح کردن افراد خود به منابعی که برای موفقیت نیاز دارند، به جو اعتماد و توانمندی شما به عنوان یک رهبر نمونه کمک خواهد کرد.

رهبری موثر به دنبال تشویق دیگران است :

انجام کارهای خارق العاده در سازمان ها کار سختی است. برای زنده نگه داشتن امید و عزم، رهبران کمک های افراد را تشخیص می دهند. در هر تیم برنده، اعضا باید در پاداش تلاش های خود سهیم باشند، بنابراین رهبران دستاوردها را جشن می گیرند. آنها به مردم احساس قهرمان بودن می دهند.

آیا تا به حال روی پروژه ای کار کرده اید، به موفقیت یک ایده نوآوری کمک کرده اید، یا آن مشتری بزرگ را برای سازمان خود به ارمغان آورده اید و با … خوب، هیچ چیز؟ بدون جشن، یا حداقل قدردانی، کار سخت اغلب می تواند احساس ناسپاسی داشته باشد، و حفظ انگیزه و تعهد در حالی که احساس نادیده گرفته شده است، دشوار است.

برای بسیاری از افراد در دنیای تجارت، دانستن نحوه ایجاد روحیه جامعه و قدردانی به اندازه یادگیری نحوه رعایت ضرب الاجل ها و ایجاد نتایج طبیعی نیست. یادگیری نحوه ایجاد محیطی که در آن پیروزی‌ها جشن گرفته می‌شوند، مشارکت‌ها قدردانی می‌شوند و تلاش سخت به رسمیت شناخته می‌شود، آخرین مورد از پنج تمرین رهبری نمونه است: قلب را تشویق کنید.

چه یک رهبر سنتی مردم باشید، چه یک مشارکت کننده فردی، یادگیری نحوه تشویق قلب بخش مهمی از تبدیل شدن به یک رهبر نمونه است. وقت گذاشتن برای ارتباط، مشارکت و جشن گرفتن هنگام ایجاد روحیه ای از جامعه که نه تنها موفقیت و موفقیت را در نظر می گیرد، بلکه قلب را نیز در نظر می گیرد، ضروری است.

مشارکت ها را بشناسید

همانطور که جیمز کوزز و بری پوسنر در چالش رهبری می‌گویند، «باور به اینکه مردم می‌توانند موفق شوند، تنها بخشی از معادله است. اگر می‌خواهید مردم همه چیزشان را بدهند، قلب و ذهنشان را در کارشان بگذارند، باید مطمئن شوید که مردم می‌دانند قرار است چه کار کنند.»

تعیین انتظارات، اهداف و قوانین واضح، مسیر روشنی برای موفقیت فراهم می کند. جشن گرفتن برنده‌های افراد با عملکرد بالا به همه چیزهایی می‌دهد که در راستای آن تلاش کنند، اما تشویق مردم در این راه به همان اندازه مهم است.

شناسایی شخصی

یک رویکرد یک‌اندازه برای شناسایی ممکن است بهتر از هیچ‌کدام باشد، اما فقط اندکی، زیرا این نوع رویکرد می‌تواند اجباری و غیرصادقانه به نظر برسد. وقت گذاشتن برای شناخت افراد به شما کمک می کند تا بفهمید چه نوع شناختی برای آنها معنادار است. برخی افراد قدردانی عمومی را برای سخت کوشی خود دوست دارند و برخی دیگر یادداشت شخصی یا افزایش مسئولیت را ترجیح می دهند.

پیروزی ها را جشن بگیرید

بسیاری از سازمان ها اهمیت ارتباط اجتماعی را نادیده می گیرند. کوزس و پوزنر می گویند: «وقتی ارتباطات اجتماعی قوی و متعدد باشد، اعتماد، تعامل، جریان اطلاعات، اقدام جمعی و شادی بیشتر وجود دارد – و به هر حال، ثروت بیشتر». ایجاد حس ارتباط اجتماعی در بین همکاران می تواند به رفاه محیط کار، مسئولیت پذیری و تعهد به سازمان منجر شود.

وقت گذاشتن برای برقراری ارتباط با جشن‌های محل کار، گردهمایی‌های قدردانی، یا زمان صرفاً اجتماعی، چه به صورت مجازی یا حضوری، می‌تواند شادی و ارتباط را با محل کار به ارمغان بیاورد که به ایجاد روحیه اجتماعی کمک می‌کند که به رهبران کمک می‌کند قلب را تشویق کنند.

 

مشاوره منابع انسانی

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب

سه شيوه موفقیت آمیز برای كسب و كارها


دكتر امير خطيبي-مربي حوزه كسب و كار

فضاي كسب و كار به اندازه كافي متلاطم بود كه بحران كوئيد 19 هم از راه رسيد. اين پاندمي اثرات خود را بر تغييرات رفتاري مردم و محيط كسب وكارها گذاشته و با آرزوي برچيده شدنش، باز هم آثار ماندگاري از اين پاندمي را تا سال‌ها با خود خواهيم داشت. مدتهاست كه در مجامع مختلف اين پرسش را مي بينيم و مي شنويم كه براي آمادگي بيشتر در مواجهه با تغييرات محيط رقابتي كسب و كار چه تاكتيك‌ها و استراتژي‌هايي را بايد اخذ كنيم؛ شايد فراتر از همه آنها داشتن يك نگرش معين و پايدار در مواجهه با اين تغييرات رفتاري در محيط پيرامون است و پيداكردن مهارت موج سواري بر روندهاي آينده نگرانه را بايد درون سازمان‌ها نهادينه كرد. در اين يادداشت كه بر پايه شيوه executive brief –شيوه نگارش مبتني بر تجربه با صراحت در بيان و اجرا-تدوين شده است، سعي داریم اصولي ساده در پايدار ساختن نگرشي كه از آن بعنوان آينده پژوهي در يافتن روندهاي موفقيت در كسب وكار ياد مي‌شود،  را بيان كنیم.

 حتي در همين سالهاي اخير نيز براي بنگاه‌هاي اقتصادي و صاحبان برندها بررسي رفتار مصرف كننده از نزديك و چالش‌هايي كه در زمان مصرف با آن مواجه مي‌شود، كاري عجيب و با ترديد شمرده مي‌شد. استفاده از كارشناسان رفتارشناسي و مردم شناسي كه براي مشاهده مردم و تحليل رفتارهاي فرهنگي آنها تعليم ديده‌اند، براي بنگاههاي مادر كه در چند حوزه فعال هستند به ويژه در حوزه‌هاي كالاي مصرفي، امروزه در دنياي كسب و كار بسيار متداول است.

در سال‌هاي اخير، تيم‌ها و متخصصين آينده پژوهي(futurists) بعنوان يكي از اركان تقويت كننده رهبري بنگاههاي مشتري مداري نظير P&G، جنرال موتورز، Intel و از اين دست شمرده مي‌شوند. متخصصين آينده پژوهي افرادي مستقل هستند-افرادي به دور از تعصب‌هاي فرهنگي يا رفتاري- كه شغل آنها مشاهده و پيشگويي آينده است. آنها روندها (trends)  را بررسي مي‌كنند و با مردم با گرايش‌هاي رفتاري متفاوت به گفتگو مي‌نشينند، نحوه تغييراتي كه در زندگي مردم ايجاد مي‌شود را مطالعه مي‌كنند و چرايي اين تغييرات و مسير آنها را تحليل مي‌نمايند.

آنها-متخصصين آينده پژوهي- براي فهميدن تأثير اهرم‌هاي اقتصادي، اجتماعي و تكنولوژيك با نگاهي عميق در صنايع مختلف به مطالعه مي‌پردازند تا درك وشناخت درستي از نحوه شكل دهي تقاضاي مشتريان توسط اين اهرم‌هاي سه گانه و تأثيري كه بر كسب و كارها مي گذارند را داشته باشند.

سوال اول مي‌تواند اين باشد كه آيا آينده پژوهان واقعا لازمه يك كسب و كار موفق هستند؟ با دانستن اينكه در تمام اين سال‌ها، كمپاني‌هاي زيادي بدون آنها فعاليت كرده و دوام آورده‌اند.

متاسفانه، هر روز ارائه يك محصول جديد كه بتواند موفق باشد، براي بنگاههاي اقتصادي سخت و سخت تر مي‌گردد. چراكه در محيط كسب و كارهاي امروزي، رشد بنگاه‌ها بسيار سريع شده است؛ به ويژه براي بنگاه هاي بالغ –منظور بنگاه‌هايي است كه در چرخه عمر خود به مرحله بلوغ رسيده‌اند و داراي بدنه‌اي لخت شده‌اند- چرخه توسعه محصول بسيار طولاني است. چند ماه پيش يكي از اعضاي تيم داخلي آينده پژوهي شركت معظم فورد اظهار كرده بود كه يك ايده ناب براي آنكه به ساخت نمونه آزمايشي اوليه برسد، حدود سه سال زمان در اين شركت لازم دارد، يا در مورد شركت Intel براي ساخت يك cheap جديد بين 5 تا 10 سال زمان مورد نياز است.

همه اينها در حاليست كه start up ها بسيار چابك‌تر عمل مي‌كنند و البته كه فضاي ارائه محصولات هم بسيار پرترافيك است. سطح انتظار مصرف كنندگان از محصولات جديد بالا رفته است و شركت‌هاي ساختار شكن(اخلال گر/disruptor) در صنايع مختلف با محصولات و خدمات دوخت و دوز شده خود براي مشترياني كه همه چيز را شخصي پسندكرده‌اند؛ با سرعتي بالا سهام ارزشمند تري پيدا مي‌كنند.

آنچه از هم كلامي با فعالين كسب و كارها مشهود است، مواجهه بنگاه‌ها با موانعي است كه از سوي مشتريان مدرن، ايجاد شده است براي رقابت آنها در گرفتن سهم از رفتار مصرف در اين بازارها!

در يكي از گزارش‌هاي سال 2015 كه در دسترس قرار گرفته است، شركت فخيم Nielson به دستآوردهاي تأمل برانگيزي اشاره شده نموده است كه نشان مي‌دهد از ميان 20.000 محصول جديدي كه از سال 2008 تا زمان جمع آوري اطلاعات اين گزارش به بازار آمده اند تنها 74 محصول به اندازه كافي متمايز، ماندگار ومناسب بودند كه بتوانند بعنوان محصول موفق نوآورانه دسته بندي شوند.

بايد بپذيريم كه ارائه كردن يك محصول جديد در بازار، كاري بسيار سخت است؛ اما قرار نيست شما روي محصولي كه قرار است به زودي وارد بازار نماييد شرط بندي كنيد آن هم به بزرگي شهرت و موقعيت كسب و كارتان! حال يك سوال چالشي مطرح كنيم، چرا بسياري از بنگاه‌ها در ايران با افرادي كه با تخصص تحليل گر بازار يا آينده پژوه استخدام مي كنند، در دوره زماني كوتاهي قطع همكاري مي‌نمايند؟

اگر با مفهوم تفكر سيلويي آشنا باشيد، در سازمان‌ها و يا بنگاه‌هايي با اين سبك فكري، همواره نزديك كردن شكاف ميان ذهنيت مشتري و برنامه هاي استراتژيك بنگاه، كاري محال است. در اين سازمان‌ها گردش اطلاعات با كندي و نقص در انتشار و اطلاع رساني همراه است، ساختار جزيره‌اي اين سازمان‌ها و عدم شفافيت در شرح وظايف و مسئوليت هر شخص و واحد از دلايل ديگر شكل گيري ساختار تفكر سيلويي است.

براي آنكه سازمان‌ها بتوانند از يافته‌هاي آينده پژوهان استفاده اجرايي نمايند، بايد دو عرصه ذكر شده ذهنيت مشتري و برنامه استراتژيك را بهم گره بزنند و با شفافيت بالا اين دو عرصه را با هم هماهنگ نمايند.  

براي آنكه روندهايي كه شما براي سرمايه گذاري در كسب و كار خود انتخاب مي‌كنيد، موجب هدر رفتن فرصت و سرمايه نشود، و البته همچنان تيم آينده پژوهي شما مشغول به همكاري پرثمري با شما باشند، ما سه استراتژي يا تاكتيك اجرايي را پيشنهاد مي كنيم:

1-يك زبان مشترك براي تعامل ميان حوزه هاي عملياتي نهادينه كنيد: يكي از دلايل شكاف ميان دو حوزه ذهنيت مشتري در قالب فعاليتها و نيازهاي اعلام شده تيم بازاريابي بطور عموم با حوزه استراتژي، تفاوت در عدم يكسان بيان كردن شرح روزانه اين فعاليتها و نيازها است. اين تفاوت از شما بعنوان يك سرمايه گذار، مديرارشد و يا يك هدايتگر ارشد ايجاد مي‌شود، شما زماني كه با تيم‌هاي بازاريابي در جلسات به گفتگو مي‌نشينيد از چگونگي تحليل رفتار مشتري در بخش‌هاي مختلف بازار مي‌گوييد و مي‌شنويد و بر اساس نياز مشتري اقدام به چالش براي ارائه ارزش پيشنهادي مشتري مي‌كنيد، اما در همان دوره در جلساتي كه با تيم‌هاي برنامه ريزي استراتژيك و تجاري سازي داريد، مذاكرات شما به حوزه بازگشت سرمايه و از اين دست هدايت مي‌شود.  شما مي‌توانيد با مطرح كردن موضوعات در يك جلسه هم انديشي مشترك به اين موضوع پي ببريد كه افرادي در تيم شما هستند كه ابهاماتي در مورد بخشي كه شما در بازار هدف گرفته‌ايد دارند، در حاليكه در جلسات حول محور شدت رقابت و بالا بردن ضريب نفوذ و اندازه فرصت‌هاي پيش رو صحبت مي‌شود! بي‌ترديد هر دو طرف، ايده‌هاي ذهن نوازي را مطرح مي‌كنند، اما هيچ راه منسجمي وجود ندارد كه بتوان به توفيق راه حل نهايي براي دستيابي به جايگاه موفق در بازار رقابتي و ارائه يك ارزش متناسب با ذهنيت مشتري و نياز وي، دلخوش نمود.

همانطور كه در مقاله قبلي يعني استراتژي نوآوري براي كسب و كارهايي با مدل هاي تجاري ارزان قيمت(لينك شود) با الهام از كتاب “كارهايي كه بايد انجام شود” بيان شد، اين شيوه‌هاي نوآورانه در پاسخ به نياز مشتريان مي‌تواند يك چارچوب باشد كه  دو عرصه(حوزه) ذكر شده را بهم متصل نمايد.

زمانيكه شما با ظرافت بتوانيد چيدمان مجددي از روابط تيم‌ها داشته باشيد و طراحان وظايف شغلي را با انجام دهندگان آن در راستاي تبديل دانسته هاي ذهنيت مشتري به استراتژيهاي قابل گفتگو، هماهنگ نماييد؛ آنگاه تيم‌هاي كاري شما مي توانند از پتانسل هاي موجود در بازار و بازيابي مجدد آنها؛ دارايي هاي ارزشمندتري براي كسب و كارتان بسازند. نكته اساسي بسيار ساده است، داشتن يك ادبيات مشترك ميان واحدهاي مختلف كسب و كار موجب مي شود كه همه اين اركان در يك صف براي موفقيت هاي بيشتر در ارائه محصولات جديد به بازار، همراه باشند.

2- نقشه روندها و فرصت ها را براي دستيابي به موقعيت هاي مشخص داشته باشيد: يكي ازدلايل مهمي كه موجب مي شود شما روندهاي تازه در حال شكل گيري را پوشش ندهيد؛ نداشتن ارتباط مستقيم بين آن ترند/ترندها با نقشي كه محصول يا خدمت شما ايفا مي كنند است. بياييد با مطرح كردن يك نمونه واقعي، نگاهي عميق تر به اين موضوع داشته باشيم. امروزه همه مي دانيم كه اينترنت اشيا(IoT) يك روند(Trend) قوي براي آينده نزديك است؛ حال اگر شما توليد كننده و فروشنده شكلات هستيد اين چه ارتباطي با شما دارد؟ در حقيقت ارتباط زيادي دارد!

با هم پيگير موضوع وسوسه انگيز شكلات بشويم و اين مورد را شرح دهيم. تا زمانيكه شما شكلات هاي خود را مجهز به چيپ هاي اتصال به Wi-Fi نكنيد و بر بستر يكپارچه سازي اطلاعات در اينترنت اشيا جاري نباشيد؛ مي توانيد سناريوي پيش روي خود را اينگونه تصور كنيد كه  پلتفرم متصل به خانه هوشمند، در پيام اخطار يا اعلام موجودي شمارنده خود، ليست تنقلاتي كه بايد تهيه شوند را اعلام مي كند؛ حال اينكه شكلات شما در اين ليست بعنوان محصول پذيرايي، ميان وعده يا شكلات صبحانه منظور شود، بسته به گروهبندي محصول شماست.

موضوع مهم ديگر اين است كه شما براي رشد بازار خود ملزم به بهبود محصول و يا نوآوري در آن نيستيد و فرصت هاي رشد به گونه اي ديگر نيز در اختيار شما قرار مي گيرند. روند اينترنت اشيا(IoT) براي شما مي تواند فرصت سفارش گيري در لحظه را به شما بدهد. شركت هاي تامين كننده اي كه به اين پلتفرم هاي هوشمند متصل هستند با دريافت پيام هاي كسري كالا به سرعت اين گروه كالاها را تامين مي كنند. پس موضوع شما طراحي يك رابطه محكم با اين شركت ها و داشتن اولويت براي آنها در همكاري في المابين مي باشد.

آينده پژوهان همواره تلاش مي كنند تا ذهنيت مشتريان را در موج روندهاي در حال شكل گيري، بيابند و چيزي كه به بنگاه خود پيشنهاد مي دهند، تا حدودي با صنعت حال حاضر آن بنگاه در تفاوت است. اينكه صاحبين و مديران ارشد يك بنگاه در مواجهه با يك روند و يا يك فرصت براي راضي كردن مشتريان، چگونه واكنش نشان مي دهند را جدا مي كنيم و به اين مهم توجه مي كنيم كه قرار دادن يك فرصت در چارچوب كاري درست، الزاميست.  آينده پژوهان كار درست را انجام مي دهند و آنچه مرتبط با فرصتهاي پيش رو و ذهنيت مشتريان مي باشد را در رادار بنگاه شناسايي مي كنند و به چارچوبي كه شما براي دستيآبي به موقعيت مورد نظر خود و بازار هدف مشتريانتان تعيين كرده ايد، انتقال مي دهند.

3- طراحي يك نقشه براي به اوج رساندن يك ايده نوآورانه در مسير ايده تا عمل:  در بسياري از كسب و كارها تمركز روي برقراري ارتباط در اين دو حوزه است: ايده پردازي يا جمع آوري ايده ها. بنگاه ها مسير گام به گامي را طراحي مي كنند كه در آن بتوانند ذهنيت مشتريان را جمع آوري كنند، آنها را پرورش دهند و با اولويت بندي ايده ها، براي ايده ها امكان پياده سازي در قالب كسب و كارهايي در محيط انكوباتوري را مهيا نمايند يعني آنها را در ابعاد كوچك و با تسلط بر همه ابعاد اين كسب و كار، پياده سازي كنند. از سويي ديگر، اين دسته از بنگاه ها با ايجاد فضاي مناسب و ارائه راه حل هاي توسعه مهارت به افراد نوآور، شرايط را براي خلق ايده هاي نو آورانه مهيا مي كنند. در واقع اين بنگا هها برنامه اي را نوآورانه پياده مي كنند تا دستيابي به فرمول هاي موفقيت در كسب و كار را در تور وسيع تري صيد كنند!

در مطالعه همه موارد موفق، به اين موضوع مهم پي مي بريم كه بهترين برنامه هاي نوآوري در بطن خود يك شريان اصلي دارند؛ همه آنها به گونه اي سازمان دهي شده اند كه بتوانند از مسيري عبور كنند كه به تيم هاي تجاري سازي برسند.  در اين سازمان ها؛ چارچوب بگونه اي برنامه ريزي شده است كه اطمينان از اختصاص نيروي انساني متبحر، منابع مالي كافي و پشتيباني مناسب براي ايده هاي نوآورانه اتفاق بيافتد و ما در طي زمان دفترچه خاطراتي از ايده هايي كه قرباني كرده ايم را نداشته باشيم.

در همين سال هاي پيش رو، بي ترديد تيم هاي آينده پژوهي هستند كه براي بنگاه ها ارزش آفريني        مي كنند در حاليكه بنگاه ها در كشمكش براي يافتن آنچه آينده پيش رو براي آنها رقم خواهد زد. تيم هاي آينده پژوهي اگر به اندازه كافي فرصت مهارت پروري داشته باشند، به بنگا ه ها و مشتريان، آن چيز و جايي كه  مي توانند منافع مشترك داشته باشند را نشان مي دهند.



منبع

ادامه مطلب

انگیزه دادن به کارمندان در بحران بلند مدت


این به مدیران و رهبران شرکت بستگی دارد که چگونه به اعضای تیم کاری و به طور کلی کارمندان خود در جریان یک بحران بلند مدت و طولانی انگیزه دهند.

بخش یزرگی از مسئولیت یک مدیر در ارائه ساختاری مشخص و واحد، هدایت و راهنمایی و تصویب و اجرای مقرررات خلاصه می‌شود. با این حال، بسیاری از مطالعات بر روی محل کار به این واقعیت اشاره می‌کنند که مهم ترین معیار برای تشخیص یک محیط سالم از یک محیط ناسالم، وجود یک چارچوب بیرونی قوی و محکم نیست بلکه در این نکته خلاصه می‌شود که آیا مدیران می‌توانند انگیزه درونی کارمندان را تقویت کنند یا خیر؟

در ادامه از لحاظ روانشناسی، سه نیاز مختلف در میان همه کارمندان مشترکند که با رفع آن‌ها می‌توان به پرسنل شرکت انگیزه و روحیه لازم برای مبارزه را داد:

ارتباط

اعضای تیم کاری زیردست شما باید احساس کنند که به شما تعلق داشته و برایشان اهمیت قائل هستید.

برای گوش دادن به نقطه نظرات و دیدگاه‌های کارمندان خود وقت گذاشته و به آنها بفهمانید که حرف‌هایشان شنیده شده و برایشان ارزش قائل هستید.

این به معنای تایید احساسات آنهاست. در ادامه از آنها بخواهید تا به اتفاقات و حرف‌های مختلف واکنش نشان دهند. تاکید بر روی کار‌های مثبتشان و برقراری ارتباط منظم با آن‌ها نتیجه ای خوب و چشمگیر به دنبال خواهد داشت.

شایستگی و لیاقت

وقتی فردی احساس کند کاری که انجام می‌دهد موثر بوده و به رشد شخصی او کمک خواهد کرد، عملکردش بهبود می‌یابد.

تحقیقات نشان می‌دهند که وجود احساس شایستگی و لیاقت در کارمندان موجب بهبود عملکردشان خواهد شد.

از جمله راه‌های دستیابی به این احساس می‌توان به مشارکت دادن اعضای تیم کاری خود در تصمیم گیری‌ها اشاره کرد.

خودمختاری

رهبران آگاه و کارامد با تقویت حس خودمختاری در کارمندان، بر انگیزه درونی آن‌ها افزوده و به آن‌ها تلقین می‌کنند که خود نویسنده اعمالشان هستند. در ادامه این حس در کارمندان به وجود می‌آید که قدرت انتخاب داشته و می‌توانند گزینه‌ها را انتخاب کنند که با ارزش‌ها، اهداف و علایق خود و تیمشان همسو باشد.

www.case.org



منبع

ادامه مطلب

هنر نیوز جکینگ – موج سواری خبری (خبر ربایی) : مزایا و معایب


تاکتیک بحث برانگیز موج سواری خبری Newsjacking چیست؟
نیوز جکینگ خبری چیست و این عمل چه معنایی برای برند شما دارد؟

Newsjacking، اصطلاحی که توسط دیوید میرمن اسکات ابداع شده است، استراتژی برندینگ است که از بزرگترین اخبار روز استفاده می کند و نام تجاری شما را وارد گفتگو می کند.

معنی کلمه نیوز جکینگ چیست ؟ Newsjacking موج سواری خبری خبرربایی نمودار نیوز جکینگ Newsjacking 

معنی کلمه نیوز جکینگ چیست ؟

کلمه نیوز جکینگ Newsjacking مشابه سازی از واژه “های جکینگ” Hijacking است.

های جکینگ به معنای ربودن است . مثل واژه هواپیما ربایی.

بنابراین نیوزجکینگ نیز به معنای ربودن خبر یا خبر ربایی است. خبر ربایی به معنای استفاده از خبر دست اول دیگر و انتشار زودتر آن نیست. خبر ربایی به معنای استفاده ( منفی /مثبت) از خبر منتشر شده توسط دیگران به نفع برند است.

در ایران آن را موج سواری خبری مینامند.

شیوه عمل نیوز جکینگ

چیزی که نیوزجکینگ Newsjacking را برای شرکت‌ها بسیار فریبنده می‌کند این واقعیت است که پتانسیل موفقیت بازاریابی عمده را در خود دارد و اگر به درستی از آن استفاده شود، راهی رایگان و آسان برای به دست آوردن نمایش گسترده برای برند شما است. بسیاری از شرکت‌ها با این عمل موفقیت مثبتی داشته‌اند، اما برای جلوگیری از یک دام روابط عمومی، باید به آن توجه داشت.

در چند سالیان اخیر بسیاری از برندها Newsjacking را به درستی انجام داده اند. چند سال پیش یک مطلبی ترند شد که آیا لباس بدنام سفید و طلایی بود یا آبی و مشکی ؟.

این مسئله بعداً توسط چندین منبع “Dressgate” نامگذاری شد، در فضای مجازی منتشر شد. بسیاری از برندهای هوشمند به‌سرعت به شیوه‌ای جذاب به پشت موج پرهیاهو سوار شدند.

داستان از یک توییت شروع شد : “بچه‌ها لطفاً کمک کنید، این لباس آبی و سیاه است یا سفید و طلایی، من و دوستم نمی‌توانیم با هم به توافق برسیم، او این لباس را طلایی می‌بیند!”

پس از این در توئیتر هشتگ TheDress# در چند ساعت به بالای لیست جهانی رسید؛

تیلور سویفت رنگ لباس را بدیهی آبی و مشکی می‌دانست در حالی که جولین مور و کیم کارداشیان آن را طلایی و سفید دیده بودند و کارداشیان همسرش کنی وست را متهم به کور رنگی می‌کرد چون لباس را آبی و مشکی می‌دید و پس از آن پای جاستین بیبر و حتی ادوبی هم به میان آمد.

3 نکته مهم خبر ربایی (نیوز جکینگ)

  • زمان سنجی در نیوز جکینگ بسیار مهم است

تا داغ است باید بچسبانی. هنگامی که یک داستان یا هشتگ در رسانه های اجتماعی ترند می شود، معمولاً مدت زیادی دوام نمی آورد و پلتفرم ها می توانند به سرعت از انتشار اخباری که به طور اجتناب ناپذیری به دنبال دارد، بیش از حد اشباع شوند.

در دنیای رسانه‌های اجتماعی، ارسال به‌موقع محتوای خبری ، مهم است. زمانی برای تشریفات اداری و هجوم تاییدیه های مدیریتی وجود ندارد. بهترین موارد نیوزجکینگ، خبر ربایی آنهایی بود که در زمان مناسب منتشر شده اند.

  • درک صحیح از مخاطب و صدای خود در نیوزجکینیگ مهم است

باید از خود بپرسید که مخاطب هدف من کیست و آیا ارتباطی با برند وجود دارد؟

تلاش های شما باید واقعاً منطقی باشد. اگر ارتباط با نام تجاری شما برای مصرف کنندگان بسیار دشوار است، از تزریق یک داستان خبرساز خودداری کنید. ایجاد ارتباط برای مخاطبان و وفادار ماندن به صدای برندتان برای پست های موفق بسیار حیاتی است و نباید نادیده گرفته شود.

  • درگیر کردن مخاطب در نیوزجکینگ مهم است

اگر داستان خبری خنده دار به تازگی منتشر شده و شما می خواهید چیزی در مورد برند خود پست کنید که برند شما را در گفتگو قرار دهد، حتما باید دقت نمایید. هر شرکتی نمی تواند این کار را با موفقیت انجام دهد. ابتدا باید مخاطبان بسیار فعالی داشته باشید. این بدان معناست که برند شما قبلاً طرفدارانی دارد و مورد اعتماد و تحسین است.

اگر برند شما مورد اعتماد و پسند مصرف کنندگان باشد، مردم مطمئناً با ارسال مجدد یا لایک کردن پست شما پس از ساخته شدن، برند شما را بیشتر تایید می کنند. بدون یک مخاطب درگیر، به دست آوردن قرار گرفتن در معرض انبوه دشوار خواهد بود و سخت کوشی شما بیهوده خواهد بود. اکنون با پرسیدن سؤالات از مشتریان خود و ارائه بازخورد در رسانه های اجتماعی، با مخاطبان خود درگیر شوید. این یک راه عالی برای تقویت تعامل با برند شما است. تعامل مخاطب مستقیماً با نشان دادن اینکه برند شما چقدر به مصرف کننده خود اهمیت می دهد مرتبط است.

موج سواری خبری یا نیوز جکینگ خبری




منبع

ادامه مطلب

گزینش محتوا [ Content Curation ] چیست ؟


گزینش محتوا – کانت کیوریشن Content Curation – تولید محتوا بر اساس گزینش – بازاریابی محتوایی

تولیدکنندگان محتوا در ایران، از روش گزینش محتوا برای ساخت یک متن استفاده مینمایند اما اسم کار خود تولید محتوا/خلق محتوا میگذارند.

تعریف کانتنت کیوریشن چیست

گزینش محتوا – کیوریشن محتوا Content Curation – فرآیند یافتن و جمع آوری محتوای آنلاین و ارائه بهترین قطعات به صورت ساختاریافته است.

گزینش محتوا یعنی درست کردن یک متن بلند با استفاده از تکه نوشته های از چندین متن . دقیقا مانند درست کردن یک تصویر از کنار هم قرارداد تکه های عکس در کنار هم.

گزینش محتوا - کانت کیوریشن Content Curation - تولید محتوا بر اساس گزینش

گزینش محتوا در مقابل تولید محتوا

گزینش محتوا Content Curation اغلب جزئی از استراتژی بازاریابی محتوا است، اما تولید محتوا / خلق محتوا Content Creation دو مفهوم یکسان نیستند.

تولید محتوا شامل طراحی و تبلیغ مطالب شما از ابتداست. قطعاتی که تولید میکنید ممکن است ویدیو، وبلاگ، پادکست یا چیز دیگری باشد.

گزینش محتوا مستلزم جستجوی محتوای مرتبط از منابع و برندهای دیگر به جای ایجاد محتوای واقعا اصلیل و منحصرفرد است.

از آنجایی که الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی به برندهایی که بیشترین تعامل ساز هستند، پاداش میدهند، گزینش محتوا راه سریع‌تری را برای ارائه ارزش ثابتی به دنبال‌کنندگان ارائه میکند تا احساس مشارکت کنند.

برخلاف بازاریابی محتوا، گزینش محتوا شامل ایجاد محتوای شخصی سازی شما نمیشود. در عوض، شما در حال تحقیق و به اشتراک گذاری اطلاعاتی هستید که توسط افراد دیگری تولید شده و مخاطبان شما از آنها استقبال میکنند و به آنها پاسخ میدهند. مانند سایر جنبه‌های بازاریابی، گزینش محتوا به برند شما ارزش میافزاید و روابط پایداری با مشتریان شما ایجاد میکند.

گزینش محتوا چگونه استفاده میشود

گزینش محتوا در دنیای وب رخ میدهد. همه مکانهایی که محتوا به اشتراک گذاشته میشود و مورد بحث قرار میگیرد، نمونه‌های خوبی از گزینش محتوا هستند، از جمله فیدهای RSS، پست‌های رسانه‌های اجتماعی، وبسایت‌های جمع‌آوری اخبار، و پیوندها و مقالاتی که در وبلاگ‌ها به آنها ارجاع داده میشود. نوع استانداردی از محتوا نیز وجود ندارد.

وب‌سایت‌ها اغلب متن، ویدیو، صدا، تصاویر و اینفوگرافیک را مدیریت و به اشتراک میگذارند.

چرا کانت کیوریشن برای کاربر ارزشمند است

با استقبال بیشتر مشاغل از بازاریابی درونگرا ، وب به طور فزاینده ای مملو از محتوا شده است.

صاحبان مشاغل در سراسر جهان در تلاشند تا ادعایی در صنایع خود داشته باشند و حجم عظیمی از محتوا را در حین انجام آن تولید کنند. این منجر به وضعیتی میشود که اغلب از آن به عنوان اشباع محتوا یاد میشود.

وقتی تعداد زیادی ناشر درباره یک موضوع خاص مینویسند، مصرف کنندگان به چالش کشیده میشوند تا آن را غربال کنند و اطلاعات باکیفیت پیدا کنند. کسب‌وکارهایی که محتوا را مدیریت می‌کنند و همچنین مطالب خود را منتشر میکنند، به مشتریان کمک میکنند تا به سرعت اطلاعات خوبی را از بهترین منابع در صنعت دریافت کنند.

سه استراتژی محبوب برای گزینش محتوا

بسیاری از کسب‌وکارها مقالات مفیدی را از منابع دیگر به صورت آنلاین جمع‌آوری میکنند، آنها را سازماندهی میکنند و با خوانندگان به اشتراک میگذارند، و اساساً برندهای خود را به مجله‌ای آنلاین تبدیل میکنند که بهترین محتوای یافت شده در مورد موضوعات مرتبط مورد علاقه کاربران را به اشتراک میگذارد.

هدف این است که وب سایت خود را به یک مقصد “یک مرحله ای” برای بهترین اطلاعات در مورد محصولات و خدمات خود تبدیل کنید، و نیازی به تحقیقات مشتریان در مورد موضوعات مرتبط در جاهای دیگر را از بین ببرید.

  • «بهترین» پست‌های وبلاگ جمع‌آوری – برخی از برندها، مقالات را در یک بازه زمانی مشخص نگهداری میکنند و آنها را در روز خاصی از هفته یا ماه منتشر میکنند. این باعث ایجاد این انتظار در بین خوانندگان آنها میشود که بهترین مقالات در قالبی قابل هضم و در زمان قابل پیش بینی در اختیار آنها قرار گیرد.یکی از نمونه ها پست هفتگی Hootsuite به نام “این هفته در شبکه اجتماعی” میباشد، که در آن آنها آخرین روندها، اطلاعیه ها و ویژگی های دنیای رسانه های اجتماعی را به اشتراک میگذارند.
  • خبرنامه های ایمیل – ایمیل یکی دیگر از کانال های عالی برای متصدیان محتوا است زیرا ارتباط مستقیم با مصرف کننده را ارائه می دهد. شما میتوانید محتوای با کیفیت را مستقیماً به آنها تحویل دهید و کاربران را از جستجوی آن نجات دهید. بسیاری از سایت‌های بازاریابی ایمیلی مانند AWeber تست A/B را ارائه میدهند، که در آن میتوانید سرفصل‌های مختلف را آزمایش کنید و ببینید چه چیزی بیشترین پاسخ را دارد.
  • اشتراک گذاری در رسانه های اجتماعی – ارائه اطلاعات ارزشمند از دیگر رهبران صنعت میتواند پاداش های بزرگی را در رسانه های اجتماعی درو کند. این کار اعتماد و تخصص را به دنبال کنندگان شما نشان میدهد و به آنها نشان میدهد که تجارت خود را به خوبی میشناسید و برای نظرات سایر افراد تأثیرگذار ارزش قائل هستید.

سه رکن اصلی گزینش محتوا

  • تشخیص اینکه مخاطبان شما چه موضوعاتی را دوست دارند و چه محتوایی را دوست دارند و شناسایی یا یافتن بیشترین اشتراک‌گذاری و گفتگو در مورد داستان‌ها در صنعت شما که با موضوعاتی که در مرحله اول تعریف کردید مرتبط خواهد بود.
  • بررسی و سازماندهی محتوا
  • با به اشتراک گذاشتن بهترین آیتم ها، مخاطبان هدف از آن لذت میبرند

و در کنار مزیت افزوده این که مجبور نیستید کل بودجه خود را صرف تلاش برای تولید محتوای اندازه کافی کننده قانع خودتان کنید، انجام گزینش محتوا مزایای بیشتری دارد.

مشاوره بازاریابی

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب

نحوه ارزیابی عملکرد برند – آیا برند موفقی دارید ؟


چگونه عملکرد برند را ارزیابی نماییم ؟

در این پست ابتدا توضیح می دهیم که عملکرد برند چیست و سپس نحوه اجرای آن را توضیح می دهیم تا بتوانید در عملیات برندینگ خود استفاده نمایید.

نحوه ارزیابی عملکرد برند

عملکرد برند چیست؟

عملکرد برندBrand Performance ‎ نشان دهنده مطلوبیت و سودآوری برند است. این مجموعه عظیمی از اقداماتی است که برای اطمینان از آگاهی برند بالا، درک مثبت از برند، و یادآوری قوی برند در میان مخاطبان هدف دنبال است – که در نهایت منجر به فروش بیشتر می‌شود.

ارزیابی عملکرد برند چیست؟

ارزیابی عملکرد برند فرآیند اندازه گیری نتایج حاصل از تلاش های برندسازی است. شرکت ها با ردیابی شاخص های کلیدی عملکرد مانند برداشت ذهنی (نگرش)، ترافیک و تعامل و مقایسه آنها با اهداف عملکرد برند خود، می توانند نقاط قوت و ضعف برند خود را تعیین کنند.

نحوه ارزیابی عملکرد برند

عملکرد برند، یا بهتر است بگوییم اثبات عملکرد برند، یکی از وظایف مدیر بازاریابی یا مدیریت برند است که تعیین آن نیاز دانش و مهارت کافی دارد. هر مدیر برند و مدیر بازاریابی می‌داند که وظیفه آنها این است که در مورد برند خود گفتگو کنند و مردم را وادار کنند نه تنها در مورد برند صحبت کنند، بلکه از آن محصول خرید کنند. با این حال، دانستن اینکه چقدر این مهم به خوبی انجام شده و می‌تواند دشوار باشد.

برای ارزیابی عملکرد برند ما به معیارهایی برای اندازه‌گیری عملکرد برند نیاز داریم. همچنین، به ابزارهایی برای نظارت بر برند که شامل ثبت و ضبط نتایج عملکرد برند است ، نیاز داریم.

عملکرد برند مانند یک “نهنگ آبی” نیست که به راحتی در اقیانوس تجارت پیدا شود، یک نهنگ آبی است که باید برای پیدا کردنش زحمت کشید.

اما با توجه به اینکه هم «برند» و هم «ادراک» مفاهیم غیر کمی هستند، برخی از مدیران، معیار عملکرد برند را به درستی درک نمیکنند.

آیا واقعاً اندازه گیری عملکرد برند امکان پذیر است ؟

بله، اگر بخش «ادراک» را به بتوان به صورت معیارهای قابل اندازی گیری ترجمه کنیم کنید. معیارهای مهم برای اندازه گیری عملکرد برند عبارتند از:

  • آگاهی از برند برتر (TOM)، آگاهی از برند با کمک و بدون کمک aidedunaided
  • احساسات برند شامل درک کلی برند
  • توجه به برند و قصد خرید
  • حجم فروش و ارزش فروش
  • ارزش طول عمر مشتری و وفاداری به برند

در این پست، ما در تیم مشاوران مدیریت ایران IranMCT به شما نشان خواهیم داد که چگونه با استفاده از KPIهای بالا و چندین ابزار مفید، عملکرد برند را اندازه گیری کنید!

اما قبل از پرداختن به “چگونگی”، اجازه دهید لحظه ای در مورد “چرایی” ارزیابی عملکرد برند صحبت کنیم.

چرا اندازه گیری عملکرد برند مهم است؟

چرا از قفسه یک فروشگاه، یک برند را بر دیگری ترجیح میدهیم؟ چه چیزی ما را ترغیب می کند که 2 برابر تا 10 برابر بیشتر برای انواع محصولات مشابه بپردازیم؟

به عنوان مصرف کننده، ما توسط عوامل منطقی و غیرمنطقی هدایت می شویم. دومی به شدت با احساسات گره خورده است.

برند Deloitte متوجه شد 44٪ از مشتریان بر اساس معیارهای احساسی – احساساتی که یک برند برمی انگیزد مانند “اعتماد”، “شادی”، “لذت” یا “قدردانی” توصیه می کنند.

احساسات همچنین بر عمق وفاداری برند و حمایت از برند تأثیر می گذارد. بدون درک اینکه مخاطبان هدف شما در مورد برند شما چه احساسی دارند و چه چیزی باعث درک آنها می شود، بازاریابان نمی توانند این ارتباطات را ایجاد کنند.

ثانیا، بازاریابی دیجیتال و فروش دیجیتال نیز زمینه رقابت برای برند را افزایش داده است. امروزه، برندهای کوچک‌تر می‌توانند به راحتی به مخاطبان جهانی دست یابند، بدون اینکه خرده‌فروشی محلی، شبکه توزیع قوی، یا بودجه برای تبلیغات بین‌المللی تلویزیونی یا چاپی داشته باشند.

رسانه‌های اجتماعی پلت فرمی را برای برندها فراهم کرده است تا به طور فعال به بخش‌های عمده ای از مخاطبان دست یابند و به طور مؤثری از توزیع ویروسی استفاده تا به طور ارگانیک دامنه دسترسی خود را افزایش دهند.

Ordinary که زمانی یک برند خاص D2C بود، به لطف یک استراتژیک آنلاین به رقیب مستقیم غول هایی مانند L’Oreal و Estee Lauder تبدیل شد. این شرکت لوازم آرایشی برای ایجاد یک رابطه قوی با مخاطبان هدف در رسانه های اجتماعی سرمایه گذاری کرد.

آنها اعتماد بزرگی را به نام تجاری، که در صنعت لوازم آرایشی حیاتی است، جلب کردند، هر ثانیه یک نظر مثبت از سوی مشتری.

از زمانی که توصیه‌های فرد به فرد (تبلیغات دهان به دهان) برای برند Ordinary شد. این نام تجاری در اتاقهای گفتگوی فرعی مراقبت از پوست در Reddit “منفجر شد” و وبلاگ نویسان زیبایی مورد اعتماد مصرف کنندگان، محتوای بسیاری در مورد آن تولید نمودند.

  • آیا می توانید بدون ردیابی موثر به نتایج عملکرد مشابه برند برسید؟ غیرممکن است

در نهایت، اعداد عملکرد برند می‌توانند تصویر کامل‌تری از تجربه برند شما را ارائه دهند و به تشخیص سایر مسائل کمک کنند و موفقیت شما را تضعیف کنند. با توجه به اینکه حتی بهبود اندک در عملکرد تجربه مشتری (CX) می‌تواند باعث افزایش 34% در قصد خرید آینده در تقریباً 20 صنعت شود، احتمالاً حالا شما هم مایلید در مورد این مسائل بیشتر بدانید.

نحوه اندازه گیری عملکرد برند در 4 مرحله

1. با اندازه گیری آگاهی از برند شروع کنید

آگاهی از برند معیار سنگ بنا است. این نشان می دهد که آیا مردم حتی برند شما را می شناسند یا می توانند با یک اعلان سریع آن را به خاطر بیاورند.

  • اما آیا می توانید آگاهی از برند را اندازه گیری کنید؟ بله، با ابزارها و معیارهای مناسب.

ابتدا KPI های خود را تعیین کنید. برای تعیین عملکرد برند، باید آنالیز کنید:

  • آگاهی از برند برتر

آیا برند شما اولین چیزی است که مشتریان در یک دسته محصول خاص به یاد می آورند؟

پوشک = پمپرز

  • آگاهی از نام تجاری بدون کمک

آیا مخاطبان هدف شما می توانند برند شما را بدون هیچ گونه درخواستی در میان دیگران قرار دهند؟

کفش های کتانی محبوب = نایک، آدیداس، پوما.

  • آگاهی از برند کمکی

آیا مخاطب هدف شما اصلاً با برند شما آشنا است.

به عنوان مثال. آیا شرکت های تاکسی آنلاین را می شناسید؟ = Uber، Lyft، Bolt، Via، Didi

معیارهای بالا می توانند نشان دهند که برند شما در بازارهای خاص در بین مخاطبان مختلف چقدر خوب عمل می کند. اگر در حال حاضر یکی از بهترین گزینه‌ها هستید، کمپین‌های آگاهی از برند شما به خوبی عمل میکند. اما باید فشار بیشتری بیاورید تا به اول لیست بروید.

ابزار اندازه گیری آگاهی از برند

Google Search Console و Google Analytics: حجم جستجو را برای نام برند، نام محصول و تغییرات اندازه گیری کنید. همچنین، تعداد کل نمایش‌ها را در هر کمپین پولی نظارت کنیم.

لاتانا: ما از یادگیری ماشینی استفاده می‌کنیم تا آگاهی از برند (و همچنین سایر KPIهای کلیدی) را در بخش‌ها و کانال‌های مختلف مخاطب هدف در زمان واقعی ردیابی کنیم.

AgoraPulse: نام‌های تجاری را در سراسر شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کند و به شما امکان می‌دهد به مکالمات مشتریان پیرامون برند و رقبای خود گوش کنید.

2. احساسات برند و دانش برند را تجزیه و تحلیل کنید

احساسات مصرف کننده نشان می دهد که مردم در مورد برند شما چه احساسی دارند و چه احساساتی را برمی انگیزد.

دانش برند به نوبه خود نشان می دهد که مشتریان و اهداف شما چقدر با ارزش ها، نقاط قوت، خطوط محصول و موقعیت برند شما آشنا هستند. دانش بالای برند به این معنی است که مخاطبان شما می توانند به درستی برند شما را به خاطر بیاورند و با موارد زیر مرتبط کنند:

احساسات مثبت مصرف کننده و دانش قوی برند یک عامل محرک برای خرید، توصیه ها و وفاداری است.

ابزار اندازه گیری احساسات برند و دانش برند

Awario: نام‌های تجاری و مکالمات رسانه‌های اجتماعی را در صنعت شما دنبال می‌کند و به شناسایی و ارتباط با تأثیرگذاران برتر و حامیان برند کمک می‌کند.

SurveyMonkey: نظرسنجی‌های کلاسیک مشتری و گروه‌های متمرکز آنلاین هنوز هم روشی محکم برای اندازه‌گیری احساسات و دانش برند هستند.

برای یک تصویر حتی جامع تر، این معیارهای سلامت برند را نیز در نظر بگیرید.

3. تعیین هدف خرید

آگاهی قوی از برند و شهرت مثبت برند، محرک‌های قوی برای خرید هستند. با این حال، بیشتر مدیران برند می‌دانند که اغلب شکاف بزرگی بین «آگاهی» و «توجه» در وسط قیف وجود دارد.

برای بستن آن، باید هدف خرید مخاطبان خود و محرک های پشت آن را بدانید. باز هم، عوامل عقلانی و غیرمنطقی هر دو وارد بازی می شوند، از زبان کپی و دلبستگی عاطفی گرفته تا عامل قیمت و اعتبار.

گوگل این مرحله را «messy middle» می نامد.

برای درک بهتر قصد خرید، باید تعیین کنید:

  • مسیرهای معمولی برای خرید برای بخش های مختلف مخاطب
  • میانگین طول چرخه عمر خرید خریدار
  • عوامل موثر بر فرآیند تصمیم گیری (کاوش و ارزیابی)

می‌توانید با پیکربندی گزارش‌های زیر، داده‌های سفرهای خریداران را از Google Analytics خود دریافت کنید:

  • بخش‌های توالی سفارشی: این گزارش‌ها نشان می‌دهند که بازدیدکنندگان چگونه بین صفحات وب حرکت می‌کنند و چه اقداماتی انجام می‌دهند. به عنوان مثال، می توانید تجزیه و تحلیل کنید که جستجوگری که از یک کلمه کلیدی مارک دار استفاده کرده است، در طول جلسه از کدام صفحات بازدید می کند، کدام محتوای مورد علاقه اوست و چه چیزی باعث ایجاد تبدیل می شود.
  • بخش های تجارت الکترونیک پیشرفته: به پیدا کردن شکاف های تجربی در سفر مشتری و بهبود آنها کمک می کند. بیاموزید که کجا (و چرا) برخی از بازدیدکنندگان برای بهبود تبدیل ها و فروش، رها می شوند.
  • تجزیه و تحلیل گروهی: برای درک بهتر نحوه تعامل مخاطبان هدف مختلف با محتوای شما و نحوه ارتباط رفتارهای آنها با مرحله آنها در سفر خریدار، بخش هایی را در این گزارش اعمال کنید.

4. وفاداری به برند را ارزیابی کنید

عملکرد زمانی “خوب” است که نتایج قابل اندازه گیری را به همراه داشته باشد. در بازاریابی برند، این به معنای وفاداری بالای برند و تمایل به خرید مجدد، به علاوه توصیه محصول به دیگران است.

وقتی برند شما عملکرد خوبی داشته باشد، فروش را برای شما انجام می دهد. بنابراین آیا به اندازه کافی برای تبدیل مشتریان خود به حامیان برند فعال و مروج همتا به همتا انجام می دهید؟

معیارهای زیر را اندازه گیری کنید تا مطمئن شوید:

اشاره ها و توصیه های آنلاین ارگانیک از سوی مشتریان، اینفلوئنسرها و رسانه ها نیز نشانه خوبی برای وفاداری و محبوبیت یک برند هستند.

تخمین بزنید که همه موارد فوق چگونه بر فروش تأثیر می گذارد

در پایان روز، حجم و دفعات فروش شما قوی ترین شاخص عملکرد بالای برند خواهد بود.

هنگامی که مشتریان شما به طور مرتب از محصول(های) شما استفاده می کنند، نظرات مثبت را به اشتراک می گذارند و آنها را به دیگران توصیه می کنند، در واقع کار بسیار خوبی با عملکرد برند انجام می دهید. اگر می‌خواهید بدانید چقدر خوب هستید، می‌توانید استفاده از برند را با Latana به عنوان یک معیار جداگانه اندازه‌گیری کنید. انجام این کار به شما کمک می کند تفاوت بین «در نظر گرفتن» و «استفاده از» مخاطبان را مقایسه کنید.

تحلیل این شکاف بسیار مهم است. زیرا اگر میزان آگاهی از برند و اعداد قصد خرید شما زیاد باشد در حالی که استفاده از برند کم باشد، ممکن است برند شما در بخش “تجربه” عقب بماند.

عواملی که می توانند بر استفاده از برند (و وفاداری به برند) تأثیر منفی بگذارند عبارتند از:

گفته می شود تجربه مشتری بر قیمت و محصول به عنوان متمایز کننده اصلی برند برتری دارد. عملکرد ضعیف در این زمینه می تواند فروش را تضعیف کند و آسیب قابل توجهی به برند شما وارد کند.

  • استراتژی قیمت گذاری کمتر از حد مطلوب

آگاهی بالا در بین مخاطبان هدف اما حجم فروش پایین ممکن است نشان دهنده اشتباه محاسباتی در حساسیت قیمت مخاطب باشد. از این رو، عدم تمایل بعدی به خرید.

  • پشتیبانی مشتری یا تجربه تحویل ضعیف

تجربه پس از فروش بر برند شما نیز تأثیر می گذارد. بیش از نیمی از مصرف کنندگان پس از یک تجربه تحویل بد، با یک برند خرید نمی کنند. یک تعامل منفی با تیم پشتیبانی مشتری می‌تواند منجر به غرغر آنلاین شود، که باز هم – برای عملکرد برند شما خوب نیست.

اگر متوجه شدید که میزان استفاده و فروش برند شما کاهش یافته است، نظرسنجی‌های مستقیم را برای بررسی و اصلاح علت اصلی این مشکل برگزار کنید.

 

انواع برند

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب

هرم برند چیست ؟ Brand Pyramid


 هرم برند Brand Pyramid

هرم برند

 هرم برند brand pyramid ابزاری حیاتی که به شما کمک می کند تا ماهیت برند خود را تعریف کنید.

Brand Pyramid هرم برند

در این دنیای پر از تبلیغات، شرکت ها باید از میان این همه سروصدا خود را معرفی نمایند. هوشمندانه ترین راه برای انجام این کار، ساختن یک برند قوی و به یاد ماندنی و پرورش بی وقفه آن در طول زمان است. چه یک شرکت در لیست Fortune 500 باشید یا یک استارت آپ کوچک، برندسازی قدرتمند می‌تواند شما را در قیمت گذاری، وفاداری مشتری، هزینه‌های تبلیغاتی کمتر و کارمندان با انگیزه یاری نماید.

با این حال، بسیاری از شرکت ها برای برندینگ در حال تقلا هستند.

ما در تیم مشاوران مدیریت ایران، هر زمان که به عنوان مشاور بازاریابی یا مشاور مدیریت عامل سازمانی را بر عهده میگیریم، اولین کاری که انجام می‌دهم این است که سؤالاتی کلیدی زیر را مطرح مینماییم :

1. کسب و کار خود را در یک جمله توصیف می کنید؟

2. چطور مشکل مشتری را حل می کنید؟ فایده اش چیست؟

3. ارزش عاطفی محصول شما چیست؟ مشتری پس از استفاده از محصول شما چه احساسی باید داشته باشد؟

4. ارزش های اصلی شما کدامند؟

5. جوهره برند شما چیست؟ ایده اصلی که سعی در برقراری ارتباط دارید چیست؟

6. ماموریت و چشم انداز شرکت شما چیست؟

اغلب اوقات، به ویژه در شرکت‌های فناوری یا شرکتهایی در مراحل اولیه حضور در بازار هستند، وقتی از 5 تا 10 نفر این سؤالات را می‌پرسیم، پاسخها بسیار پراکنده و بی نظم هستند. اگرچه ممکن است ایده‌ها و مفاهیم کلی همپوشانی داشته باشند، اما پاسخ‌ها به سؤالات من ناسازگار، گیج‌کننده یا آشکارا اشتباه هستند.

هرم نام تجاری برای به دست آوردن وضوح

هرم برند چارچوبی است که به اکثر سؤالات اساسی برند پاسخ می دهد. هرم برند به تنها چیزی که مستقیماً به آن نمی پردازد، سؤال مربوط به مأموریت و چشم انداز شرکت است (اگرچه ماهیت برند نتیجه مستقیم چشم انداز شرکت است).

ایجاد هرم برند باعث ایجاد اجماع بین مدیران ارشد در خصوص موارد ذیل میشود:

  • شرکت می‌خواهد چه کسی باشد، به چه کسی خدمات دهد؟
  • چرا و چگونه باید به مشتریان احساسی داد؟
  • ارزش‌های اصلی شرکت چیست؟

همچنین مبانی برند را روشن می کند و بیان استراتژیک برند را تعیین می کند.

به طور خلاصه:

هرم برند همه پارو زنان را در یک جهت نگه میدارد.

اجزای هرم برند

هرم برند از پنج جزء از پایه تا بالا تشکیل شده است:

صفات و ویژگی ها: این نشان می دهد که محصول برای انجام چه کاری طراحی شده است و چگونه آن را انجام می دهد.

مزایای عملکردی: این بخش به ارائه وضوح در مورد مشکل مشتری که محصول سعی در حل آن دارد کمک می کند. چرا مشتریان از محصول استفاده می کنند و چه نوع نتایجی را انتظار دارند؟

مزایای عاطفی: مشتریان پس از استفاده از محصول چه احساسی دارند؟ مشتریان فقط به ویژگی های محصول شما علاقه مند نیستند. آنها از شما می خواهند که برای آنها داستانی تعریف کنید. آنها می خواهند که محصول شما کمی احساس بهتری در آنها ایجاد کند.

شخصیت برند یا محصول: اگر برند شما یک شخص بود، چگونه او را توصیف می کردید؟ ارزش هایی که برای این شخص و شرکت شما مهم است چیست؟ چگونه هر کاری که انجام می دهید – از توسعه محصول گرفته تا خدمات مشتری – این ارزش های اصلی را تقویت می کند؟

ایده برند: جوهره برند شما یا دلیل اساسی که چرا مشتریان به برند شما اهمیت می دهند. برای مثال، ماهیت برند اپل «توانمندسازی مردم از طریق فناوری» است. جوهره نام تجاری همان DNA برند شماست، آنچه شرکت شما بر آن ایستاده است و آنچه آن را از رقبای شما متمایز می کند.

معنای هرم برند برای بازاریابی چیست ؟

هدف نهایی شرکت شما و به ویژه تیم بازاریابی شما این است که مشتریان را وادار کنید تا ماهیت برند شما را درک کنند، به آن ایمان بیاورند و به دیگر بشارت دهند. هر چه مصرف کنندگان بیشتر جوهر برند شما را درک کنند و مایل و مشتاق به اشتراک گذاری آن با دیگران باشند، این رابطه قوی تر خواهد شد و احتمال اینکه آنها به سمت محصول رقیب سوئیچ کنند کمتر می شود. تثبیت ماهیت یک برند در ذهن مشتری “سرزمین موعود” بازاریابی و هدفی است که به ندرت به دست می آید.

اولین قدم این است که تصمیم بگیرید که آیا باید یک هرم برند جدید ایجاد کنید یا هرم برند موجود شما قوی است. اینجاست که «ممیزی» برند وارد عمل می شود. ساده ترین راه برای انجام این کار این است که با تمام ذی نفعان اصلی شرکت خود مصاحبه کنید و لیست شش سوال بالا را از آنها بپرسید. اگر پاسخ ها منسجم و همسو باشند، پس هرم شما قوی است. اگر نه، شما باید اقدامات خاصی انجام دهید.

به طور کلی، توسعه هرم برند شما نسبتاً ساده است (اگرچه هر چه شرکت بزرگتر باشد، فرآیند پیچیده تر و طولانی تر است). برای یک شرکت در مراحل اولیه یا متوسط ​​(بین 10 تا 200 کارمند)، موارد زیر را پیشنهاد می کنم:

1. ذینفعان کلیدی (بنیانگذاران، هیئت مدیره، روسای بخش های کلیدی) را شناسایی کنید.

2. با این ذینفعان، (ممیزی) حسابرسی انجام دهید. ترجیحاً مصاحبه انفرادی انجام شود. فهرستی از سؤالات و موضوعات کلیدی را برای آنها ارسال کنید تا به خوبی برای جلسه آماده شوند که باید بین 60 تا 90 دقیقه طول بکشد.

3. همه بازخوردها را جمع آوری کنید و یک سند “وضعیت فعلی” ایجاد کنید که بتوانید آن را به ذینفعان مربوطه ارائه دهید.

4. یک جلسه اولیه برای اشتراک گذاری برگزار کنید:

  • هرم برند چیست و چرا اهمیت دارد
  • تشریح شرایط حسابرسی شما و آنچه که نشان می دهد
  • تقویم و مروری بر آنچه برای توسعه هرم برند شما لازم است

5. یک جلسه طوفان فکری با ذینفعان کلیدی برگزار کنید. هدف این است که همه آنها از نظر اینکه هر جزء اصلی هرم برند چیست، همسو شوند.

6. اولین پیش نویس هرم برند خود را تهیه کنید و آن را به سهامداران کلیدی ارائه دهید.

7. ورودی جمع آوری کنید و هرم نام تجاری را در صورت نیاز تنظیم کنید.

8. هنگامی که ذینفعان هرم برند را امضا کردند، آن را به  تمام افراد سازمان ارائه دهید.

حفظ شتاب

اگر قرار است هرم نام تجاری شما بر خلاف یک نمودار خوب به واقعیت تبدیل شود، مدیریت ارشد باید به طور مداوم ماهیت برند و ارزش های اصلی شما را هر زمان که فرصت داشته باشد، به طور عمومی تقویت کند.

یکی از راه های انجام این کار این است که هر جلسه ای را با یک جمع بندی سریع از ماهیت و ارزش های برند خود شروع کنید. راه دیگر این است که برای کارمندانی که ارزش های برند و ماهیت برند شما را از طریق اقدامات و ابتکارات خود به نمایش می گذارند، پاداش های فصلی در نظر بگیرید.

ساختن یک هرم برند برای اینکه مدیریت ارشد شما در همان صفحه قرار بگیرد ضروری است. هرم برند ابزاری حیاتی برای ایجاد پایه و اساس استراتژی برند شرکت شما است. اما به یاد داشته باشید، این فقط یک ابزار است. ساختن یک برند عالی به ثبات، تمرکز و صبر بستگی دارد.

انواع برند

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب

راه جذب نوجوانان و جوانان به سوی برند‌ها


امروزه دیگر تقریبا هر کسب و کاری می‌داند که نسل Z یا همان نوجوانان و جوانان یازده تا بیست و شش ساله بزرگ ترین بخش جامعه جهانی را تشکیل می‌دهند. با این حال، هنوز بسیاری از برند‌ها نتوانسته اند در رسانه‌های اجتماعی نوجوانان و جوانان را به سوی خود جذب کنند.

برای جلب توجه نسل z، رسانه‌های اجتماعی بهترین مکان برای بازاریابی و تبلیغات به شمار می‌روند اما قبل از هر چیز و تلاش برای جذب آن‌ها باید درک عمیق تری از نسل z پیدا کرده و به این شناخت برسیم که نقش آن‌ها در توسعه کسب و کار چرا آنقدر مهم است.

نسل z چیست؟

به متولدان بین سال‌های 1997 تا 2012 میلادی نسل z می‌گویند.

تقریبا 26 درصد از جمعیت جهان را نوجوانان و جوانان یازده تا بیست و شش ساله تشکیل می‌دهند. طبق اطلاعات دریافتی، 2 میلیارد نفر در جهان در این گروه جمعیتی قرار می‌گیرند. به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که نسل z باید بخش مهمی از استراتژی بازاریابی برند‌ها در رسانه‌های اجتماعی را به خود اختصاص دهند.

این نوجوانان و جوانان لقب بزرگ ترین قشر تحصیل کرده را در میان نسل‌های مختلف به خود اختصاص داده اند. با توجه به این موضوع که بخش عمده ای از عمرشان در فضای آنلاین سپری شده، احتمالا آن‌ها بسیار باهوش تر از پیشینیان شما خواهند بود. نسل z ترجیح می‌دهد تا به جای صحبت رو در رو با مستقیم از طریق تلفن یا ایمیل، با برند‌ها و سایر کسب و کار‌ها از طریق رسانه‌های اجتماعی تعامل داشته باشند. همین موضوع برقراری ارتباط با آن‌ها را کمی سخت می‌کند. در ادامه بیایید ببینیم که برای برقراری ارتباط با این گروه مهم چه مراحل مهمی را باید طی کرد:

  1. بر روی یک نوع محتوای بصری جذاب تمرکز کنید

نسل z نسل اینترنت بوده و قبل از هر نوع تبلیغات و بازاریابی، به عنوان یک کسب و کار دوراندیش باید آن‌ها را درک کنید.

داده‌های اطلاعاتی دریافتی حکایت از آن دارند که 62 درصد از نسل z روزانه از اینستاگرام استفاده کرده و 60 درصد از آن‌ها نیز یوتیوب را به بقیه ترجیح می‌دهند. این به معنای گشت و گذار میان پست‌ها و استوری‌ها در اینستاگرام و تماشای ویدئو در یوتیوب خواهد بود. این جستجو‌ها بخش عمده ای از زندگی روزمره نوجوانان و جوانان را تشکیل می‌دهند.

اولویت برای نسل z، ویدئو‌های کوتاه است بنابراین بازاریابان باید محتوایی در ابعاد استوری و Reel های کوتاه تولید کرده و این قبیل پلتفرم‌های بصری را در استراتژی‌های تبلیغاتی خود بگنجانند. وقتی نوبت به جذب مشتریان نوجوان و جوان می‌رسد، ویدئو و محتوای بصری کوتاه باید در اولویت قرار گیرد.

همان طور که قبلا اشاره شد، نسل z تحصیلکرده ترین و احتمالا باهوش ترین قشر جامعه را تشکیل می‌دهند. آن‌ها در تلاشند تا چیز جدیدی یاد بگیرند. به همین دلیل این نسل مایل است با برند‌ها در رسانه‌های اجتماعی تعامل داشته باشد. انجام نظرسنجی در توییتر و اینستاگرام به شکل‌های مختلف می‌توانند به شما در مسیر افزایش تعامل با نسل z کمک کنند. در ادامه این کار منجر به تشویق مخاطب به تصمیم گیری برای خرید خواهد شد.

  1. خود را به روز نگه داشته و از ترند‌های داغ عقب نمانید

ظهور سریع نسل z باعث شده تا احساس نیاز به آشنایی با ترند‌های داغ برای جذب آن‌ها بیش از پیش احساس شود. نسل z هر لحظه و به هر شکل ممکن با تلفن‌های هوشمند، تبلت و کامپیوتر‌های خود به اینترنت وصل هستند. آن‌ها از به اشتراک گذاشتن نظرات خود با دیگران هیچ ترسی به دل راه نداده و از تجربیات جدید استقبال می‌کنند. اگر بنا به هر دلیل با ترند‌های داغ آن‌ها پیش نروید، احتمالا فرصت‌های فروش و جذب نوجوانان و جوانان امروزی را از دست خواهید داد.

  1. در صورت امکان طنز و شوخی را وارد زبان خود کنید

می‌دانیم که همه برند‌ها آنقدر خوش شانس نیستند که بتوانند شوخ طبعی را وارد زبان خود کنند اما حد اقل واضح است که برند‌ها باید در تعامل با مشتریان غیر قابل پیش بینی رفتار کنند.

در نهایت این روز‌ها اگر به عنوان یک برند آینده نگر قصد جذب نوجوان و جوانان را دارید بهتر است دست به کار شوید تا فرصت از دست نرفته است.

www.imbibe.in



منبع

ادامه مطلب

برند و برندینگ در متاورس


Building a brand in the metaverse

برندینگ در متاورس (دنیای مجازی)

یک برند در هسته خود دو نقش اساسی برای مصرف کننده (مخاطب) دارد.

اول به عنوان یک منبع ارزش برای اعتمادسازی است که انتقال صحیح اعتبار، کیفیت و باورهای شرکت به مخاطب را تضمین می کند. به عنوان مثال، نایک یک برند قدرتمند و قابل اعتماد دارد. اگر کفش نایکی که من خریدم ، مشکلی داشته باشد، من به آن برند اعتماد دارم و مطمئن هستم که حتما دلیلی موجهی برای آن و راه حلی مناسبی توسط شرکت ارائه خواهد شد.

دوم، برند به دنبال ابراز خود ، معرفی خویشتن یا خود سیگنال دهی است. یک برند با دیگران ارتباط برقرار میکند و شیوه دیده شدنش توسط دیگران را انتخاب و اجرا میکند.

قرن‌ها پیش، رایج‌ بود که افراد به صورت شخصی یک «برند» باشند. کل عباس نعلبند، سازنده محلی نعل اسب بود. او خودش یک برند بود، نه یک شرکت.

برند و برندینگ در متاورس

برندینگ و برندسازی در متاورس

امروزه جهان گسترده تر شده است و برندها این نقش حیاتی را با گسترش تجارت فراتر از مرزها بر عهده گرفته اند.

با این حال، در متاورس، بعید است که کفش‌های کتانی دیجیتالی شما مشکلی داشته باشند، بنابراین اهمیت مؤلفه خود بیانگر بودن برند (خود سیگنال دهی) بیش از هر چیز دیگری تقویت می‌شود. در حالی که هنوز عناصری از اعتماد وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند، مانند طول عمر و تداوم ارزش‌ها، برندسازی در متاورس به توانایی بازاریابان برای زنده کردن نام تجاری خود به روشی خاص در یک محیط خاص بستگی دارد.

قدرت سیگنال دهی برند دقیقاً معنا و برداشت شخصی و خاص یک فرد از برند است. این قدرت در هنگام نمایش دیجیتالی یک برند به طور تصاعدی رشد خواهد کرد. مشابه تغییر ذهنی که هنگام گذار بازاریابان از کاتالوگ کاغذی به تجارت الکترونیک و در نهایت به تجارت در هر نقطه رخ داد، برندسازی و برندینگ در متاورس مستلزم تغییر اساسی در رویکرد آنها است.

تطبیق استراتژی های برندسازی برای متاورس

با تاکید بر سطح جدیدی از اهمیت بر تصویر برند، برندها باید شخصیت برند، ارزش‌های اصلی و موضع خود را در مورد مسائل اجتماعی (در صورت تمایل به انجام این کار) به وضوح بیش از همیشه تعریف کنند.

همه چیز بودن برای هرکسی، حکم اعدام برای یک برند است. همه چیز بودن در محیطی که “خود سیگنال دهی” دلیل اصلی مالکیت برند است، خود سیگنال دهی ، بی معنا و غیرممکن می شود.

جالب اینجاست که “کیفیت در زندگی واقعی” همچنان در زندگی متاورسی مهم است.

به عقیده دکترسیدرضاحسینی  :

زندگی متاورسی در شروع وب 0.3 ، به صورت موازی با زندگی واقعی پیش میرود و به عنوان یک مکمل ، حداکثر سهم 20% از زندگی ما را به خود اختصاص خواهد داد. کم کم با افزایش ضریب رسوخ ، دنیای متاورس به صورت موازی با زندگی واقعی جایگاهی 50 درصدی زمان زندگی ما تصرف خواهد نمود. در زمان نه چندان دورتر، انسان بیش از 80% زندگی خود را در متاورس صرف خواهد نمود. اما این پایان داستان نیست؛ در چند دهه پس از آن ، سهم متاورس در زندگی انسان به 100% خواهد رسید ، در این حالت ، انسان و متاورس یکی شده و واقعیت ، یک مفهوم انتزاعی میشود.

اکنون ما در شروع این داستان هستیم، تعامل ما با دنیای واقعی، همچنان حداکثری است. تداعیات برندها از دنیای واقعی به سادگی وارد دنیای متاورس میشوند. بنابراین اگر خودرویی در دنیای واقعی غیرقابل اعتماد شناخته شود، مصرف‌کنندگان این مفهوم را به دنیای دیجیتال (دنیای متاورس) تعمیم می‌دهند و از آن محصول دوری می‌کنند. این به این دلیل است که همه تعاملات برند، شخصیت و تصویر برند را ایجاد می کنند، چه در دنیای فیزیکی و چه در دنیای دیجیتال رخ دهد.

تغییر تصویر برند در متاورس

چگونه برندها می‌توانند استراتژی‌های خود را در متاورس تغییر دهند تا تصویری قوی از نام تجاری ایجاد کنند که با مصرف‌کنندگان در متاورس جلوه پیدا کند و به مصرف کنندگان ارزش منتقل نماید ؟

برند و مخاطب خود را بشناسید:

قبل از اینکه به طور کامل به سمت تغییر تصویر برندتان بپردازید.

مدیریت برند یا مدیریت بازاریابی باید چند سوال کلیدی از خود بپرسند:

  1. نام تجاری من چیست؟
  2. مشتریان من چه کسانی هستند؟
  3. مشتریان چه ارزشی قائل هستند؟

در بسیاری از شرکتها، شخصیت برند تعریف شده توسط مدیران با آنچه مشتری میبیند ، اغلب دو چیز بسیار متفاوت است. درک درستی از این موضوع درک روشنی از برند و مشتریان را فراهم می‌کند، که در شکل‌دهی تصویر برند و پیام‌رسانی آن در متاورس بسیار مؤثر است. همچنین راهنمایی لازم برای ایجاد هم افزایی بین یک برند و مشتریانش را فراهم می کند تا به طور دقیق مشخص شود که چه کسی هستند.

رویکرد صحیح در بازاریابی در متاورس

برای اینکه مدیر بازاریابی به‌عنوان حقه‌باز در متاورس تلقی نشود، باید صدا و شخصیت برند خود را در متاورس میخکوب کند.

اما چگونه؟ از طریق اصالت.

این بدان معناست که برند دیجیتال صدایی را به همراه دارد که برای پلتفرم مناسب است و «نحوه رفتار برند» در آن نوع محیط است.

این تقاضا برای تصویر برند معتبر به تجربیاتی که بازاریابان در متاورس ایجاد می کنند گسترش می یابد. آیا ترکیب یک نام تجاری در بازی‌ها، رسانه‌ها و محتوا یا آیتم‌های دیجیتال برند باید به طور طبیعی با دنیای اطراف خود یکپارچه شود.

در مورد اقتصاد رفتاری است نه اقتصاد

بازی‌هایی مانند Fortnite به ما نشان داده‌اند که مصرف‌کنندگان به دنبال اقلام کمیاب هستند یا برای ارتقای وضعیت درک شده خود رقابت می‌کنند. این اصل کمیابی در بازی است. سایر اقتصادهای رفتاری، مانند لنگر انداختن و ضرر گریزی، به همان اندازه که در دنیای فیزیکی کار می‌کنند، در متاورس هم قوی عمل می‌کنند.

از آنجایی که سیگنالینگ در آینده نقش مهمی در استراتژی برندسازی بازاریابان ایفا می کند، برندها باید درک تخصصی از نحوه تفکر، رفتار و واکنش مردم به نشانه ها و سیگنال ها داشته باشند.

با در نظر گرفتن این ملاحظات، بازاریابان می‌توانند یک استراتژی برندینگ ایجاد کنند که ارتباط عمیق‌تری با مشتریان برقرار می‌کند و تمایل مشتریان به ارزش، جامعه و تجربیات را در متاورس برآورده می‌کند. با این حال، مهم ترین عنصری که بازاریابان باید از آن استقبال کنند، آزمایش است.

متاورس هنوز به طور کامل به اینجا نرسیده است، و به بازاریابان زمان کافی می دهد تا استراتژی برندسازی خود را به طور کامل بررسی کنند و رویکردهای جدید را آزمایش کنند، به طرز شگفت انگیزی شکست بخورند و تکنیک خود را کامل کنند.

تجارت الکترونیک E-COMMERCE در حال تبدیل شدن به تجارت من I-COMMERCE

برخی از موفق‌ترین برندها و کارآفرینان فراتر از تجارت الکترونیکی به تجارت الکترونیکی من یا تجارت فراگیر رفته‌اند – معاملاتی که بر اساس تعاملات عمیق‌تر کاربران در این محیط دیجیتال جدید انجام می‌شود.

نمونه ای از نمایشگاه باغ گوچی در Roblox به مدت دو هفته در ماه مه 2021 را در نظر بگیرید. باغ های گوچی شکل اتاق های مختلفی بودند. به محض ورود به آنها، آواتار بازدیدکنندگان تبدیل به مانکن های خنثی و بی لباسی شدند که نیاز به پوشش داشتند.

بازدیدکنندگان می‌توانند محصولات مجازی گوچی را بخرند تا آواتارهای خود را تزئین کنند. تقاضا برای محصولات گوچی به حدی بود که یک کیسه دیجیتال زنبور دوزی که در ابتدا به قیمت 475 Robux (حدود 6 دلار) فروخته می شد، به قیمت 350000 Robux (حدود 4115 دلار) فروخته شد. این حدود 800 دلار بیشتر از هزینه کیف در دنیای واقعی است.

آیا محبوب بود؟ از 19.9 میلیون بازدید کننده ای که یک سفر مجازی انجام داده اند بپرسید.

مشاور برندسازی

مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم بوده و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.




منبع

ادامه مطلب
تیکت جدید