جذبه-مدیریتی-خود-را-گسترش-دهیم

جذبه مدیریتی خود را گسترش دهیم

جذبه مدیریتی درست برای بهبود روند کار و جلوگیری از تنش سازمانی امری سات ضروری.

همین حالا که شروع به خواندن این یادداشت کرده ­اید، آخرین کنفرانسی که در آن حضور داشته ­اید را مرور کنید.

چه تعداد از ارائه­ ها را به یاد می­آورید؟ احتمالا کم­تر از انگشتان یک دست، اما چرا؟

چون در شما اثری عمیق برجای نگذاشته ­اند.

به عنوان یک مدیرجاه ­طلب در هر سطحی، یکی از بزرگ­ترین چالش ­های شما انگیزش افراد است؛

به زبان ساده باید بتوانید بر انسان­ها اثر بگذارید.

به همین دلیل است که مدیران نیاز به جذبه دارند،

نه فقط در هنگام ارائه بلکه در مواجهه با نفرات.

در این مسیر هر بعدی از جذبه، شامل فیزیک بدن، هوش، لحن و عواطف شما،

باید با پیامی که می­ خواهید انتقال ­دهید، همراه باشند.

زبان بدن مقتدر یا صحبت با لحنی مشابه سخنرانی­ های تد تالک، شاید اولین چیزهایی باشد

که به ذهن شما می ­رسد. اما اگر به این کلیشه­ ها روی بیاورید،

بعد از مدتی دست شما رو خواهد شد.

جذبه مدیریتی، هنر بازیگری است که نقشش را درونی کرده

و حالا با نگاه به درون، تصویری اصیل را برای دیگران ارائه می­کند.

همانطور که استاد بازیگری،

سنفورد میسنر می­گوید: می­توانید نقش بازی کنید، اما نمی­توانید نقش بازی­ کردن را پنهان کنید!

فراموش نکنید که در این مسیر، اعتماد بین شما و مخاطبین،

تنها راه باورپذیری دیالوگ­ هاست.

در این یادداشت، روش­هایی برای پی­ریزی جذبه مدیریتی اصیل برای مدیران، ارائه شده­اند.

  • در جذبه مدیریتی شما یک کل هستید.

  • ما یاد گرفته ­ایم که هوش، عواطف و بدن به صورت مستقل از هم حضور دارند.
  • حتی گاهی قمست­ هایی از خودمان را فراموش می ­کنیم.
  • اما وقتی که صحبت می­ کنید، افراد یک وجود واحد را می­ بینند.
  • شنوندگان شما تنها با آن­چه می­ گویید یا نشان می­دهید، صداقت شما را قضاوت نمی­ کنند؛
  • بلکه لحن صدا، ژست بدنی و حالت شما هم در این برداشت موثر است.
  • تمام این­ها یک کل را می­سازند که شما هستید.
  • به عنوان یک مدیر باید بتوانید از تمام عواملی که شما را می­سازند
  • آگاه باشید: بدن شما، روابط با شنوندگان، اهدافتان و این­که چگونه
  • می­توان این ابعاد دور از هم را، در هم بیامیزید. به خودتان به عنوان یک کل فکر کنید!
  • مکالم ه­ای را آغاز کنید که دیگران آن­را ادامه بدهند.

  • یکی از مدیران ارشد یک شرکت بین­ المللی، تنها عضو خانم و غیر خویشاوند
  • حاضر در هیئت مدیره، هر سال پیشنهادات و بودجه موردنیازش را با دقتی تمام
  • در جلسه هیئت­ مدیره، مطرح می­کرد.
  • پیش از ارائه، چندین هفته تلاش می­کرد و در این زمان کم­تر استراحت می­کرد؛
  • با این همه، اما حس می ­کرد برای حرف­هایش، گوش شنوایی پیدا نمی­شود.
  • در آغاز تصور کرد که نداشتن روابط خویشاوندی و جنسیت، عوامل شکستش هستند،
  • اما آشکارا در اشتباه بود. برای سال بعد او تلاش کرد تا به اعضای هیئت مدیره
  • ورای جنسیت و روابط، به چشم یک انسان، نگاه کند،
  • این­که آن­ها چه می­خواهند بگویند یا چه چیزی را دوست دارند بشنوند.
  • پس در جلسه پایان سال، او تنها چندین مبحث مهم که نیاز به تصمیم­ گیری
  • داشت را مطرح کرد و از حاضرین خواست در این ­باره بحث کنند
  • و خود تمام اطلاعات زمینه­ای لازم برای تصمیم ­گیری را در حین گفت­ وگو ارائه داد.
  • نتیجه برای او فوق­ العاده بود.
    پس اگر می ­خواهید اثرگذار باشید، ارائه یا مواجهه را به یک مکالمه تبدیل کنید.
  • خلاصه حرف بزنید، اگر به شما 7 دقیقه وقت برای ارائه داده­اند، به 5 دقیقه اکتفا کنید
  • و با نکاتی که مطرح می ­کنید به دنبال واکنش شنوندگان باشید.
  • پس این 5 دقیقه تمام حواس خود را جمع مکالمه کنید.

  • این گفت­وگو حین ارائه، نشان می­ دهد شما بر مطلب سوار هستید
  • و تنها برای روخوانی نیامده ­اید. ارائه اطلاعات و استدلال در پاسخ
  • به سوال و شبهه ­ها، اعتماد به نفس شما را به رخ می­ کشد
  • و جذبه شما را در چشم شنوندنگان تثبیت می­ کند.
  • کنجکاوی را برای همه و خصوصا خودتان، یک اصل بدانید.
  • با وجود کارهای بی­شمار و زمان اندک بسیار محتمل است که ما درها را به روی خود ببندیم،
  • اما یک مدیر خوب همیشه دریچه­ای را برای ارتباط با دنیای بیرون باز می­ گذارد: روزنه کنجکاوی.
  • یک مدیر موفق همیشه شاخک ­هایش برای ناشنیده ­ها
  • و ناخوانده­ ها تیز می­ شود. با این کار شما دانش و شبکه خود را هر روز عمیق ­تر می ­کنید.
  • برای مثال هیچ­گاه صحبت­های دیگران را قطع نکنید و همیشه کنجکاوانه به آن­ها گوش بدهید.
  • به تفاوت کنجکاوی و مهربای یا دلسوزی واقف باشید!

    افسر ارشد تکنولوژی یک شرکت هواپیمایی، قانونی را برای جلسات هفتگی وضع کرد، که کنجکاوی اساس آن بود.

  • زمان جلسه تنها 5 دقیقه بود مگر آن­که ارائه ­دهندگان می­ توانستند
  • همه را قانع کنند که حرف­های جدیدی دارند! پس نیاز بود تا درباره هم کنجکاو باشند:
  • اعضای گروه به چه موضوعاتی علاقه دارند؟ روابط افراد و درنهایت ایده­ هایی که مطرح ­شد،
  • هر هفته از یکپارچگی و انسجام بیش­تری برخودار بودند.
  • این کنجکاوی نسبت به تفکر، سلیقه و ایده­ها، خاص مدیران باجذبه است،
  • مدیرانی که بیش­تر می­ شنوند و کم­تر حرف می­زنند.

    اگر حس می­کنید، مهارت کنجکاوی را از دست داده­اید،

  • وقت آن رسیده که سری به موزه خاطرات خود بزنید.
  • به دنبال چیزهایی باشید که درگذشته شما را کنجکاو می­کردند و آن­ها را در محیط کار پیاده کنید.
  • وقتی حرف می­زنید، سرجای خود بایستید!
  • مدیرعامل یک شرکت بزرگ بصری، در سخنرانی مهارت چندانی نداشت.
  • در یک ربع اول صحبت ­هایش، هیچ واکنشی دریافت نمی­شد
  • و اغلب با صورت­ هایی یخ­زده به او را تماشا می ­کردند.
  • با مرور اتفاقات، متوجه شد که همیشه بلافاصله پس از ورود به جلسه صحبت را آغاز می­کند
  • و مدام روی صحنه راه می­رود، شاید می­خواست مثل استیو جابز باشد اما جذبه و کاریزما لازم را نداشت!
  • مربی شخصی او توصیه کرد، که پس از ورود و پیش از حرف زدن تا 5 بشمارد، نفس عمیقی بکشد،
  • و سپس بایستد و صحبت کند. شاید فکر کنید بسیار ساده است،
  • پس امتحان کنید! این سکوت سینگال قدرت شما را مخابره می­ کند،
  • باید منتظر شما بمانند. اگر در یک نقطه بایستید، نفس کشیدن شما
  • و در نتیجه حرف­زدنتان ساده ­تر خواهد شد. با یک نفس چاق،
  • حالا می ­توانید خود واقعی­تان را بدون استرس در صحنه نشان دهید.
  • همیشه چیزی را برای خود نگه دارید. مدیران واقعی حرف آخر را نمی­زنند.

  • آن­ها همیشه قسمتی از افکار و نظراتشان را مخفی می­ کنند و به این ترتیب،
  • فرصتی برای مشارکت و تبادل ایده­ ها توسط دیگران فراهم می­ شود.
  • از این طریق به نفرات خود این باور را می ­دهید که به آن­ها اعتماد دارید
  • و آن­ها هم متقابلاً به شما تکیه خواهند کرد. سعی کنید کم­تر حرف بزنید
  • و از طریق رفتارتان احترام خود را برای ایده­ها و پیشنهادات نشان دهید.
  • اما برای افراد فروش این اصل از همه مهم­تر است.
  • آن­ها می­ خواهند همان روز اول معامله را نهایی کنند و
  • به همین دلیل هدف نهایی خود را، که تنها فروش است، جار می­زنند.
  • با این­کار به طرف مقابل حس می­کند، که برای او ارزشی قائل نیستید
  • و این پایان اعتماد در رابطه است. تلاش کنید به آن­ها نشان دهید که برایشان احترام قائل هستید.
  • نیّت خودتان را که فروش است، برای خودتان نگه دارید و تنها به دنبال جذب اعتماد باشید.
  • اگر به شما اعتماد کنند، با شما معامله خواهند کرد. همانطور که در آغاز یادداشت گفتیم،
  • اعتماد مهم­ترین وجه جذبه یک مدیر است.

منبع

ادامه مطلب
محیط-کار-ترکیبی-چیست-و-5-روش-تطبیق-با-آن

محیط کار ترکیبی چیست ؟ و 5 روش تطبیق با آن

محیط کار ترکیبی شامل فعالیت هایی است که بصورت دورکاری و درون شرکتی انجام می شود.

بعنوان یک مدیرعامل یا رئیس شرکت، مهم است، همانطور که برنامه‌ها

و سیاست‌های ترکیبی شرکت خود را تدوین می‌کنید ،

از نابرابری‌هایی که کار ترکیبی می‌تواند ایجاد یا بدتر کند آگاه باشید.

با شروع همه گیری کرونا، بسیاری از شرکت ها ترکیبی از موقعیت های

دورکاری و کار در محیط محیط کار ترکیبی شرکت را آزمودند، اما این محیط ها خطر ایجاد

نابرابری های جدید و تشدید مشکلات موجود را به همراه دارند.

برای این که کارفرمایان از انصاف ، به حداکثر رساندن عملکرد و حفظ انسجام فرهنگی

در تنظیمات ترکیبی کار اطمینان حاصل کنند ،

باید هنگام طراحی خط مشی های ترکیبی و پیمودن شیوه ها

ی جدید کار ، این پنج بعد عملی را در نظر بگیرند.

آشنایی با برترین شیوه های دورکاری در مدل محیط کار ترکیبی

با تغییر شیوه های استخدام و انجام کار در سال گذشته (ناشی از شیوع کرونا)،

بسیاری از افرادی که تازه استخدام شده اند، حتی با اعضای تیم خود ملاقات حضوری نداشته

و از راه دور استخدام شده اند، بسیاری از تصمیم گیرندگان حوزه منابع انسانی

معتقدند که مصاحبه با فارغ التحصیلان را در آینده به صورت مجازی ادامه خواهند داد.

این رویکرد دارای مزایایی است: برای مثال، هزینه ورود برای فارغ التحصیلان از

زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی پایین تر که ممکن است

نتوانند برای کار به شهر محل کار خود منتقل شوند را کاهش می‌دهد.

برای ایجاد یک تجربه پیوسته تر شغلی، می‌توانیم از آموخته‌های خود

در دوران بیماری کرونا و نحوه دریافت اطلاعات افراد در خانه مطلع شویم.

به عنوان مثال، دانشگاه‌هایی که تدریس خود را به صورت آنلاین تغییر داده اند ،

دریافتند که کوتاه کردن سخنرانی های طولانی به صورت پانزده دقیقه ای بهترین بازدهی را ایجاد می کند.

شرکت ها می توانند فهرست فیلم های کوتاهی را تهیه کنند

که همه جنبه های پردازش را توصیف می کند ،

مانند مواردی که در مورد نحوه راه اندازی فناوری و حرکت در فرآیندها توضیح داده شده است.

سپس کارفرما می تواند اعضای جدید را برای جلسه ای جمع کند

که در آن در مورد فیلم ها در گروه های کوچک پنج نفره یا کمتر سوال می پرسند.

افزون بر این ها بخش مهمی از موفقیت در کار،

داشتن تنظیمات و آموزش مناسب برای انجام کار شما است،

برای کسانی که کمتر از فناوری مطلع هستند ، راه اندازی یک دفتر کار موقتی در خانه طبیعی نبود.

دیگران ممکن است حتی تجهیزات لازم را در اختیار نداشته باشند یا وسایلی برای خرید آن نداشته باشند.

همکاری با یکدیگر در محیط کار

فاصله فیزیکی می تواند منجر به فاصله روانی شود.

هنگام به اشتراک گذاشتن یک فضای فیزیکی ، بررسی حضور همکاران بسیار آسان تر است.

اغلب ، یک نگاه کافی است تا مشخص شود آیا یکی از همکاران،

در امور مالی روزهای بدی را سپری می کند یا خیر،

تبادلات اداری با همکاران خارج از مناطق یا بخشهای کاری فوری تأثیر مثبتی بر عملکرد سازمان دارد

و می‌تواند بر عملکرد بهتر، تأثیر بگذارد.

این ارتباطات غیررسمی بیش از ابزارهای ارتباطی مانند

ایمیل و پیام های فوری به فرهنگ و عملکرد سازمان کمک می کند.

یک راه حل برای نیروهای دورکار، این است که درب دفتر مجازی را باز کنید.

در گذشته ، یک در فیزیکی باز نشان می داد که ورود و صحبت با همکار شما اشکالی ندارد.

بدون نشانه های قابل مشاهده برای میزان مشغله همکاران ، مردم ممکن است در تماس با آنها تردید کنند.

هنگام کار از راه دور ، از نوار وضعیت قابل اعتماد استفاده کنید.

مثلا روی بخش چت خود پیام پیش فرض، آماده گفتگو

را قرار دهید تا همکاران با شما در تماس باشند.

حل تعارض

یکی دیگر از تأثیرات کار ترکیبی ، احتمال قلدری خاموش است.

در حالی که یکی از مزایای کار از راه دور این است که تا حدودی راحتتر می توان از زورگویان اداری فاصله گرفت ،

اما نکته منفی این است که می تواند به طور کلی منجر به درگیری بین فردی بیشتری شود.

به خصوص وقتی شخصی از قبل احساس حاشیه می کند

و ممکن است صحبت کردن در فضای مجازی برای او سخت تر باشد.

ایجاد محیطی که همه صداها در آن شنیده شوند نیاز به افزایش ایمنی روانی دارد

تا افراد شما احساس کنند در هنگام درگیری بین فردی می‌توانند صحبت کنند.

یک راه برای انجام این کار این است که نشان دهیم بحث های سالم چگونه به نظر می‌رسد.

کارکنان باید احساس کنند که می‌توانند مکالمات سخت لازم را در منطقه ای مولد و بدون قضاوت داشته باشند،

این نشان می دهد که افراد درون تیم ها می توانند دیدگاه های متضادی داشته باشند و این اشکالی ندارد.

همبستگی تیمی

در زمان عدم قطعیت اقتصادی ، کارکنان به احتمال زیاد جذب گروههایی کوچک می‌شوند،

این تلق به گروههای کوچک، معمولا به علت، ترس از دست دادن شغل است

و در نتیجه گروههای کوچک به مرور از یکدیگر دور و دورتر می‌شوند

عوارض جانبی ناگواراین دوری شامل محرومیت از مکالمات کلیدی و

عدم تمایل به اشتراک گذاری اطلاعات با دیگران است.

این گروه ها حتی می‌توانند تعیین کنند که چه کسی پروژه ها

یا حساب های کلیدی را در اختیار داشته باشد،

تقویت روابط بین تیم ها می‌تواند تاثیر بسیار مثبتی روی عملکرد کلی شرکت‌ها داشته باشد.

تقویت پاداش‌های درون سازمانی

در دنیای کاری ترکیبی، طبیعی است که مکانیسم‌های پاداش تغییر کند

و البته بسیار مهم است که به پاداش‌های درون سازمانی توجه شود،

گرچه افرادی که درون خانه کار می‌کنند زیاد در دید مدیران قرار ندارند،

اما باید به فعالیت های افرادی که دورکاری می‌کنند، توجه شود.

منبع

ادامه مطلب
محیط-کار-مسموم-و-راههای-مقابله-با-آن

محیط کار مسموم و راه‌های مقابله با آن

یک محیط کار مسموم محیطی است که در آن انواع مختلفی از رفتار‌های منفی مثل

دغل بازی، سلطه جویی، زورگویی و داد و فریاد در فرهنگ سازمان ریشه دوانده

و در نتیجه کمبود بهره وری، بی اعتمادی، سطح استرس بالا، دعوا و تبعیض در آن جا به هنجار تبدیل شده است.

در چنین محیطی شما از لحاظ روانی احساس نا امنی خواهید کرد.

ممکن است احساس کنید که به خاطر ابراز عقیده، طرح نگرانی‌ها

یا مخالفت با دیگران به زودی تنبیه، تقدیر یا طرد خواهید شد.

از همه بد تر آن است که به مرور زمان، یک محل کار مسموم می‌تواند منجر به اضطراب یا افسردگی شود.

یک کارمند ممکن است قبل از کار اشک بریزد زیرا احساس می‌کند در دام افتاده است.

مسلما او دلش نمی‌خواهد هر روز استرس و احساس طرد شدن را تجربه کند اما متاسفانه واقعا به این شغل نیاز دارد.

در غیر این صورت، این اضطراب و نگرانی به این شکل نمود پیدا خواهد کرد

که فرد سخت در صدد است فراتر از انتظارات عمل کند.

متاسفانه در نهایت ظاهر کار مردم پسند از آب در خواهد آمد.

یک محل کار مسموم فراتر از رفتار یک یا دو نفر خاص بوده و به عبارتی سیستماتیک است.

یک سیستم درون سازمانی همواره زنده بوده و شامل روابط مختلف بین افراد می‌شود.

از این منظر، یک محیط کار مسموم به طور کلی برای افراد و تیم‌هایی که در آن کار می‌کنند، مضر است.

نشانه‌های یک محل کار مسموم

گاهی اوقات تشخصی این که آیا در یک محیط کاری مسموم کار می‌کنید یا خیر، ممکن است سخت به نظر برسد.

گهگاه افراد فکر می‌کنند که چنین محیط‍‌‌هایی عادی بوده

و با گذشت زمان حتی شاید یاد بگیرند که به خوبی در آن کار کنند.

حتی برخی مواقع فرد فکر می‌کند که مشکل از خود اوست

زیرا به نظر می‌رسد که دیگران این شرایط سخت را تحمل می‌کنند.

در نهایت ممکن است نوعی احساس تنهایی به فرد دست دهد.

محیط کار می‌تواند بسته به سابقه کاری، محرک‌ها و سبک‌های کاری افراد، تاثیرات متفاوتی بر روی افراد بگذارد.

با این حال چند ویژگی مشترک در میان محیط‌های کاری مسموم وجود دارد

که نقطه شروع خوبی برای تشخیص یک محل کار سمی به شمار خواهد رفت که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

  1. برای کار هیچ نوع حد و مرزی وجود ندارد

فرهنگ‌های کاری مسموم اغلب اوقات عدم وجود هر نوع حد و مرز برای کار را عادی دانسته و از آن تجلیل می‌کنند.

آن‌ها شما را تشویق می‌کنند تا کار را بر هر چیز دیگری ترجیح دهید.

مدیر یک محل کار مسموم ممکن است با رفتار خاص خود به سوی خستگی و فرسودگی

گام برداشته و در عین حال انتظار داشته باشد که کارمندان زیردستش

نیز چه در دفتر کار و چه در خانه از این قانون پیروی کنند.

شاید او رسما بخواهد که کارمندان به عنوان مثال تا دیروقت در دفتر مانده

یا در تمام ساعات تعطیلات آخر هفته به پیام‌ها و ایمیل‌ها پاسخ دهند.

بهتر است در طول فرایند استخدام و در جریان مصاحبه کاری خوب دقت کرده

و چنین محیط کاری مسمومی را زودتر و قبل از آن که دیر شود، تشخیص دهید.

به عنوان مثال، اگررئیستان بعد از ظهر چهارشنبه وظیفه ای را به شما محول کرده

و از شما می‌خواهد تا صبح آن را انجام دهید یا انتظار دارد که پیش از شروع ساعات کاری

یا نیمه شب پاسخگوی ایمیل‌ها باشید، این یک نشانه بد است.

  1. افراد به یکدیگر اعتماد ندارند

در یک محیط کاری مسموم، عدم اعتماد بیین کارمندان محسوس است.

در این نوع محیط کاری، دفاتر هیات مدیره رو به روی میز کارمندان بوده

و مدیران مسموم این امکان را دارند تا بر فعالیت‌های روزمره زیردستان نظارت کنند.

امروزه دیگر همه می‌دانیم که مدیران به شدت ناظر و وسواسی،

یک سری تیم‌های سمی می‌سازند که عملکرد ضعیفی خواهند داشت.

  1. جایی برای اشتباه کردن در محیط کار وجود ندارد

در محیط‌های کاری مسموم، جایی برای اشتباه کردن

و درس گرفتن از آن وجود ندارد.

در صورت ارتکاب هر نوع اشتباه، به شدت مجازات می‌شوید.

در چنین محیطی افرادی هر کاری انجام می‌دهند تا

سرزنش نشده و همیشه از همکارانشان جلوتر باشند.

از جمله این تلاش‌های غیر منصفانه و نادرست می‌توان به عدم به اشتراک گذاری اطلاعات

مربوط به کار با همکاران اشاره کرد.

این نوع فرهنگ مسموم می‌تواند به ویژه برای اقلیت‌های قومی و مذهبی سخت باشد

که باید همیشه تلاش کنند تا به نحو احسن انتظارات مدیرانشان را برآورده سازند.

اگر یک فرد عادی کارش را خراب کند، فرصتی برای رشد و جبران خواهد داشت

اما برای اقلیت‌ها، چنین موقعیتی اغلب اوقات به مثابه امضای حکم اخراج او خواهد بود.

  1. افراد با یکدیگر به شیونه ای تحقیر آمیز رفتار می‌کنند

تلاش برای تحقیر یکدیگر یکی از ویژگی‌های کلیدی یک محیط کاری مسموم به شمار می‌رود.

برای مثال در جمع هیات تحریریه یک روزنامه ممکن است اصلاح و ویرایش تیتر‌ها و اخبار

تنها جنبه محتوایی نداشته و بسیاری از آن‌ها نوعی حملات شخصی به سبک نوشتن یا کاری

یک کارمند خاص به نظر برسد.

  1. روابط بین فردی سالم نیست

اغلب اوقات می‌توانید کیفیت سلامت عاطفی یک محیط کار را

با نگاهی به شیوه تعامل افراد با یکدیگر درون سازمان بسنجید.

آیا هنگام نوشیده چای صبحگاهی خود به یکدیگر لبخند زده، حرف می‌زنند

یا بیشتر اوقات فقط اخم کرده و پیامک‌هایشان را چک می‌کنند؟

آیا آن‌ها با یکدیگر گهگاه شوخی کرده یا فقط گستاخانه و با لحنی تحقیر آمیز با یکدیگر صحبت می‌کنند.

شما می‌توانید انرژی مثبت یا منفی موجود در محل کار را از طریق گفتگو با دیگران

یا مشاهده و بررسی زبان بدن افراد تشخیص دهید.

رفتار دیگری که در این زمینه باید مراقب آن بود، سنگ اندازی است

که از چالش‌های ارتباطی میان مدیران و کارمندان ناشی می‌شود.

گاهی اوقات کارمندی که توبیخ شده نمی‌داند که چه کرده که لایق چنین رفتاری از سوی مدیر خود است.

چنین شرایطی فوق‌العاده استرس زا خواهد بود.

  1. هیچ حمایتی از رشد کارمندان صورت نمی‌گیرد

برای بسیاری از افراد در محیط‌های کاری مسموم هیچ نوع حمایتی در مسیر رشد و پیشرفت صورت نمی‌گیرد.

به طور خاص کارمندان آماتور و تازه کار که در چنین محیط‌های کاری به حال خود رها می‌شوند،

در نهایت انگیزه لازم را از دست داده و سرخورده خواهند شد.

  1. افراد مورد سرکوفت قرار گرفته و احمق شمرده می‌شوند

وقتی کسی به شما سرکوفت می‌زند، وادارتان خواهد کرد تا احساسات یا سلامت عقل خود را زیر سوال ببرید.

برای مثال مدیری که با هدفی خاص پروژه‌ها را به تیم زیردستش سپرده اما حین مشاهده

نتایج هدف اولیه را از یاد برده و به کارمندن بابت انجام کار اشتباه سرکوفت می‌زند،

کارکنان را در مورد مهارت‌هایشان به شک انداخته و در دلشان هراس می‌افکند.

  1. افراد به طور منظم علائم فیزیکی ناشی از استرس کاری را تجربه می‌کنند

در یک محیط کاری مسموم، استرس و فشار روانی ممکن است

کم کم به شکل مشکلات فیزیکی در کارمندان خود را نشان داده و سلامتشان را مختل کند.

مغز فرد مدام در حال بررسی تهدیدات موجود بوده و این حس به انسان دست می‌دهد که در خطر است.

قرار گرفتن در حالت «جنگ یا گریز» برای مدت طولانی می‌تواند

بر روی سلامت جسمانی بلند مدت شما تاثیر گذاشته و در نهایت موجب شود

تا برخی علائم رایج استرس، اضطراب و افسردگی را تجربه کنید.

از جمله این علائم می‌توان از مشکلات گوارشی، مشکلات خواب، خستگی، درد و حملات پانیک نام برد.

  1. کارایی کارمندان در محیط کار کم می‌شود

در یک محیط کار مسموم، به تدریج ذهن کارمندان تعطیل شده و از تیم کاری پا پس می‌کشند.

برای مثال در محیط کار مجازی، کارمندان ممکن است دوربین خود را در طول جلسات خاموش کرده

و هر چند وقت یک بار اظهار نظر‌های کوتاهی کنند. به مرور زمان افراد

کم کم شروع به ترک محل کار مسموم خود می‌کنند.

راه‌های کنار آمدن با یک محیط کار مسموم

حالا که دیگر می‌دانید یک محیط مسموم چه خصوصیاتی دارد،

وقت ان رسیده تا تصمیم بگیرید چگونه باید با آن برخورد کنید.

در زیر نکاتی پیرامون نحوه رفتار مناسب در چنین شرایطی ذکر شده است:

  1. گزینه‌های خود را در نظر بگیرید

به طور کلی شما دو گزینه پیش رو دارید: در شرکت مانده و از مساله عبور کنید یا سازمان را ترک کنید.

شاید این انتخاب ابتدا آسان به نظر برسد اما حقیقت این است

که گاهی اوقات به دلایل متعدد، حد اقل به طور موقت، نیاز است در شرکت بمانید.

شاید به دلایل مالی یا مهاجرتی نتوانید

به طور نگهانی کار را ترک کنید.

شاید به همین دلیل هرگز امکان ترک محل کار را نداشته باشید.

شاید گزینه‌های دیگری پیش رویتان نباشد.

در ادامه ممکن است شرکت پیشنهادی غیر منتظره و عالی را به شما پیشنهاد دهد

که تصمیم گرفتن را سخت می‌کند. از جمله این پیشنهادات جذاب و غیر قابل پیش بینی

می‌توان از دورکاری یا کمک هزینه چشمگیر برای مراقبت از کودک نام برد که در یک برحه زمانی

خاص و شما و خانواده اتان کمک شایانی خواهد کرد.

  1. از نقاط قوت خود در محیط کار کمک بگیرید

حین کار در یک محیط مسموم، به یاد آوردن و کمک گرفتن از نقاط قوت خود می‌تواند مفید و موثر باشد.

بهتر است درون خود را نگریسته و از خود سوالات زیر را بپرسید:

هنگام مواجهه با رفتار‌های سمی چگونه باید پاسخ داد؟

چه نقشی را می‌توان در زمینه تغییر وضعیت ایفا کرد؟ چه چیزی مانع ترک محل کار می‌شود؟

برای درک تاثیر یک محیط کار مسموم بر روی خود و آشنایی با روش‌های محافظت در برابر آن

به یک درمانگر مراجعه کنید. درمان روح و روان در چنین شرایطی می‌تواند

منجر به افزایش میزان خودآگاهی شده و در نتیجه ابزاری مهم برای عبور

موفق از موقعیت‌های استرس زا به شمار می‌رود.

  1. از خودتان بپرسید چه کسی می‌تواند به شما کمک کند

داشتن کسی که بتوان به او اعتماد کرد و از او حمایت و کمک خواست

تا در مسیر پیش به جلو گام بردارید، مهم است.

برای مشاوره بهتر است از فردی بی طرف و در عین حال دلسوز کمک بگیرید.

در این طور مواقع می‌توان به یک دوست، یکی از اعضای خانواده یا یک همکار سابق مراجعه کرد.

  1. به خودت رحم کن

هنگار کار در یک محیط مسموم، اغلب اوقات «باید»های زیادی به سراغتان می‌آید.

با خود می‌‌گویید باید سخت تر و مقاوم تر از قبل شوم،

باید بدانم چگونه باید با این موضوع کنار بیایم، باید حرف بزنم.

این‌ها همه نشانه آن است که ما با خود مهربان نیستیم.

بهتر است از خود این سوال را بپرسید: «اگر عزیزانم در موقعیت من بودند، چه توصیه ای به ان‌ها می‌کردم.»

گهگاه این سوال می‌تواند آشکار به فرد ثابت کند که باید تصمیم بگیرد از محیط کاری مسموم و نامناسب بیرون بیاید.

  1. برای خروج از محیط کار برنامه ریزی کنید

همه این درون نگری‌ها احتمالا به یک پاسخ منجر خواهد شد:

«باید محیط کار را ترک کنی.» اگر احساس می‌کنید انرژی و انگیزه لازم برای کشف

فرصت‌های جدید را ندارید، بهتر است به دنبال درمان باشید.

از اوقات فراغت خود استفاده کرده و یا حتی تلاش کنید برای مرخصی سلامت روان تاییدیه بگیرید.

اکثر اوقات در چنین شرایطی باید برای خروج از محیط کار بد و مسموم برنامه ریزی کرد.

غالبا با نه گفتن به کار اضافی، پروسه شروع می‌شود. در مرحله بعدی یک مشاور خوب

باید ببیند فرد در محیط کار جدید در چه صورت خوشحال و راضی خواهد بود.

در نهایت بر این اساس، برای گام‌های بعدی برنامه ریزی می‌کند.

www.themuse.com

منبع

ادامه مطلب
طراحی-لوگو-و-هویت-بصری-میبایست-با-کلی-فکر-صورت-گیرد

طراحی لوگو و هویت بصری میبایست با کلی فکر صورت گیرد!

طراحی لوگو و هویت بصری بخش مهمی از شالوده هر برند است.

برند‌ ها دائما مشغول به روز رسانی هویت بصری خود هستند.

اینتل در تازه ترین حرکت در نیم قرن گذشته برای سومین بار جهت به روز رسانی

هویت بصری برند خود تلاش کرده و لوگو ی جدید آن دارای

نوعی تقارن، تعادل و تناسب نمادین است.

رعایت اصول هندسی در طراحی لوگو فوق واضح و آشکار است.

حالا این سوال پیش می‌آید که آیا ویژگی‌های شاخص هویت بصری می‌تواند

بر روی ادراک مصرف کنندگان در مورد برند تاثیر بگذارد یا خیر؟

به تازگی محققان متوجه شده اند که وجود نوعی نظم و ساختار قانونمند

در طراحی لوگو می‌تواند ادعا‌های مطرح شده درباره آثار مثبت برند را تقویت کند.

بازاریابی بصری اینتل نه تنها چشم انداز و جایگاه شرکت را با دیگران به اشتراک گذاشته

بلکه به توسعه و ارتقاء آن‌ها از طریق طراحی خاص لوگو نیز کمک خواهد کرد.

ویژگی‌های یک هویت بصری و لوگو ی جدید از جمله وجود نوعی تقارن،

تعادل، اصول هندسی، نظم و شباهت احتمالا بر روی درک ساختاری مردم از برند تاثیر می‌گذارد.

تبلیغات، لوگو و هویت بصری

امروز دیگر همه می‌دانند که مشتری ناخودآگاه تحت تاثیر ابزار‌های بازاریابی بصری

از قبیل لوگو، بسته بندی و نمایشگر‌های موجود در خرده فروشی‌ها قرار می‌گیرد.

مشتری از آن‌ها به عنوان مبنایی برای قضاوت در مورد برند‌هایی که به وعده خود عمل می‌کنند، بهره می‌برد.

با نگاه به برند‌هایی که وعده کارکرد مفید و استفاده ابزاری را می‌دهند،

متوجه می‌شویم که طرح‌های بصری منظم و ساختارمند نقش مشوق را برای مشتریان ایفا می‌کنند.

این نشان می‌دهد که بازاریابان می‌توانند از قدرت ادراک برای تاثیرگذاری بر روی باور‌های

آن دسته از مشتریان استفاده کنند که به سرمایه گذاری بر روی عملکرد برند می‌اندیشند.

این اتفاق در نهایت بر روی علاقه مشتری و انتخاب محصول تاثیر خواهد گذاشت.

برند‌های سودمند در مقابل برند‌های لذت گرا

برند‌هایی مانند پپسی که نوید لذت و شادی را به مشتری می‌دهند،

در مجموع به عنوان برند‌های لذت گرا نزد همگان شناخته خواهند شد.

در این مورد، بازاریابان می‌توانند از یک سری ویژگی‌های مهم در طراحی بصری بهره ببرند که نشانی از فقدان ساختار دارند.

عناصر بصری ارتباطات بازاریابی و به تبع لوگو پپسی، نسبتا نا متقارن، نا متعادل بوده و ساختاری نا منظم دارند.

این ویژگی‌ها باور‌های مصرف کنندگان در مورد عملکرد برند‌های لذت گرا را تقویت می‌کنند.

به طور خلاصه، ویژگی‌هایی مانند رعایت اصل شباهت و تقارن در طراحی هویت بصری برند،

می‌توانند باور به عملکرد برند با رویکردی سودگرایانه را تقویت کنند.

از سوی دیگر آن دسته از ویژگی‌های طراحی بصری که ادراک بدون

ساختار از ارتباطات بصری با عناصر نامتقارن را ترویج می‌دهند،

می‌توانند باور‌ها در مورد عملکرد برند با رویکردی لذت گرایانه را تقویت کنند.

در نمونه ای تحقیقاتی، زمانی که یک عطر با رویکردی سودگرایانه از ماندگاری طولانی

برای کار و زندگی روزمره می‌گوید، مصرف کنندگان بیشتر هویت بصری ساختارمند را به بقیه ترجیح خواهند داد.

بر عکس، وقتی که عطری ادعای لذت بخش بودن و مفید بودن برای مناسبت‌های شاد و خاص را دارد،

اولویت برای مصرف کنندگان، تبلیغاتی است که نوعی هویت بصری بدون ساختار را به تصویر می‌کشد.

چنین وضعیتی در مورد رستوران‌ها نیز به چشم می‌خورد.

در نهایت می‌توان به این نکته اشاره کرد که برند‌ها می‌توانند

در بلند مدت از تغییر ساختار ارتباطات بازاریابی بصری خود برای همسویی با موقعیت برند سود ببرند.

www.ama.org

منبع

ادامه مطلب
بازاریابی-برند-و-بازاریابی-تقاضا- مسیر-اوج-گیری-شرکت-ها

بازاریابی برند و بازاریابی تقاضا ، مسیر اوج گیری شرکت ها

موج جدیدی از آتش‌بس و بهبود روابط میان دپارتمان‌های بازاریابی برند و بازاریابی تقاضا شرکت‌ها در حال شکل‌گیری است

و کسانی که خوب همکاری کردن را بلدند، دریافته‌اند که این مساله، مولفه‌ای کلیدی برای خلق ارزش و رشد درآمد است. 

تیم‌های بازاریابی برند و ایجاد تقاضا که تا پیش از این با پیچیدگی‌های روزافزونی در زمینه‌ی هزینه‌کرد

منابع مواجه بودند، این روزها بهتر با هم همکاری می‌کنند و مدیران بازاریابی مشتاقند

که نگاه هم‌بسته‌تر و همه‌جانبه‌تری به آنها داشته باشند.

تنش‌های سنتی میان این تیم های بازاریابی که می‌تواند به کاهش رشد منجر شود

و به عملکرد آنها لطمه بزند، تخفیف پیدا کرده و حالا همه به دنبال روش‌های تازه‌ای

برای درگیر کردن مشتریان و رشد فروش هستند.

بازاریابی برند و بازاریابی تقاضا به سبک عصر جدید

بازاریابی همیشه دچار تغییر بوده و هست، ولی صنعتِ امروز، متفاوت‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.

مدیران ارشد بازاریابی می‌گویند وسعت و سرعت تغییراتی که به صورت روزمره با آنها مواجه هستند،

تصمیم‌گیری را از همیشه سخت‌تر کرده است.

در چنین شرایطی تیم بازاریابی به دنبال روش‌هایی است تا کمپین‌های خود را ارتقا بدهد

و مخارج رسانه‌ای خود را بهینه‌سازی کند.

هرچند شرکت‌ها دریایی از اطلاعات و دانش و ابزارهای قدرتمندی برای شخصی‌سازی در اختیار دارند،

جذب و درگیر کردن مشتری نسبت به قبل سخت‌تر شده است.

در دنیای چندکاناله، آنها دیگر مسیرهای خطی و مستقیم را برای خرید دنبال نمی‌کنند.

همین‌طور که قواعد خارجی بازاریابی اغلب به شکل لحظه‌ای بازنویسی می‌شود،

مدل هدایت و راه‌بری داخلی هم مدام در حال تغییر است.

بازاریابی برند که عموماً برای رشد آگاهی و خلق ارزش ویژه تلاش می‌کند و بازاریابی تقاضا که در پی آن است

که مخاطب را به واکنش فوری ترغیب کند، ارتباط نزدیک‌تری با هم پیدا کرده‌اند

و موفق‌ترین سازمان‌ها مدام در تلاشند تا میان این دو پل بزنند.

پژوهش‌های AMA نشان داده که در اغلب شرکت‌های موفق، رابطه‌ی برند و تقاضا

به نوعی قصه‌ی عاشقانه تبدیل شده است.

فصل مشترک بازاریابان موفق

شرکت بین‌المللی مدیریت برند Prophet به سراغ بازاریابان رفته

و از آنها درباره‌ی ارتباط میان برند و تقاضا سوال کرده است.

نتیجه‌ی بررسی‌ها نشان می‌دهد که موفق‌ترین سازمان‌های بازاریابی

در جهت ایجاد هم‌بستگی میان این دو واحد، بر سه مشخصه‌ی کلیدی تمرکز کرده‌اند.

موفق‌ترین سازمان‌ها می‌گویند ارزش طول عمر مشتری، افزایش وفاداری به برند و افزودن اعتماد به برند،

اهدافی هستند که بیشترین اهمیت را دارند.

این در حالی است که سازمان‌هایی که موفقیت‌های کمتری کسب کرده‌اند،

اهدافی چون رقم زدن تجربه‌ای یکپارچه برای مشتری، پشتیبانی بیشتر از دیجیتال مارکتینگ

و هماهنگی با شرکای کانال‌های توزیع را در اولویت قرار داده‌اند.

مدیران ارشد بازاریابی به ارزش اتصال سرمایه‌گذاری مارکتینگ به شاخص‌های کلیدی ارزیابی

عملکرد کسب‌ و کار باور دارند.

برآورد میزان پیشرفت بر مبنای ارزش، در مقایسه با معیارهای مبهم مارکتینگی، بهترین کار است.

آنها دریافته‌اند که اعضای هیات مدیره تمایلی ندارند درباره‌ی تعداد کلیک‌ها چیزی بدانند.

موفق‌ترین بازاریاب‌ها می‌گویند از آنجا که رویکرد چابکِ «آزمون و خطا و یادگیری» به بهینه‌سازی نتایج کمک می‌کند،

آنها هم ارزش بیشتری برای تجربه قائل شده‌اند.

این بازاریاب‌ها از یکپارچه‌سازیِ فرآیند برنامه‌ریزی می‌گویند؛ به نحوی که هر دو حوزه‌ی برند و تقاضا را پوشش بدهد.

به این ترتیب می‌توانند با درایت بیشتری آزمون و خطا کنند.

موفق‌ترین بازاریاب‌ها برای آن که یادگیری به بیشترین میزان خود برسد،

شاخص‌های پیش‌رو یا آینده‌نگر را با شاخص‌های پس‌رو یا گذشته‌نگر تلفیق می‌کنند.

این به آنها اجازه می‌دهد تا هم نتایج مالی و هم رفتار مصرف‌کننده را پیش‌بینی کنند

و در صورت بروز خطا، مسیر سریع‌تری را برای انجام اصلاحات در پیش بگیرند.

با داده‌های فراوانی که از مشتریان موجود است،

سازمان‌ها به سادگی به این اطمینان می‌رسند که مشتری‌محور هستند.

ولی لازمه‌ی مشتری‌محوریِ واقعی، تعهد مداوم به درک عمیق‌تر مشتری است.

این به ایجاد رابطه‌ای پایدار با مشتری کمک می‌کند؛

مساله‌ای که بر اساس پژوهش‌های AMA، عنصری حیاتی برای شرکت‌هاست.

موفق‌ترین بازاریاب‌ها مشتری‌محوری را یک هدف همیشگی در نظر می‌گیرند

و بر ارزش شناخت عمیق مشتری تاکید دارند.

کلام آخر

سازمان‌ها برای ایجاد تحول و دست‌یابی به رشد، هم به قدرت بازاریابی برند و هم بازاریابی تقاضا نیاز دارند.

موفق‌ترین شرکت‌ها هم همچنان در زمینه‌ی پل زدن میان این دو امر و چند و چون تخصیص

بودجه به این دو واحد، دچار چالش هستند.

تنش‌های رقابتی همچنان پابرجاست و هر کدام از این دو در تلاشند تا ثابت کنند

فعالیت‌هایشان نتایج مهم‌تر و سنجش‌پذیرتری در پی داشته است.

ولی نیازی نیست یکی از این دو را نسبت به دیگری در اولویت قرار داد.

شرکت‌های خلاق در تلاش برای روشن کردن این موضوع هستند

که چه‌طور هر دو تاکتیک، به نتایج مشترک منجر می‌شود.

آنها ظرفیت‌ها و مدل‌های عملیاتی منحصربه‌فردی دارند که تجربه‌گرایی را به حداکثر برسانند

و مشتریان را در قلب فعالیت‌هایشان نگه دارند.

آنها می‌دانند که برندسازی و ایجاد تقاضا دیگر در رقابت و تقابل با یکدیگر نیستند،

بلکه قابلیت‌هایی هستند که به هم وابستگی دارند و یکدیگر را تقویت می‌کنند

و هسته‌ی اصلی تجربه‌ی کلی مشتری را دربرمی‌گیرند.

منبع:

www.ama.org

منبع

ادامه مطلب
چهار-استراتژی-برای-آن-که-حواس-کارمندان-را-پرت-نکنید

چهار استراتژی برای آن که حواس کارمندان را پرت نکنید

حواس پرتی کارمندان و عدم تمرکز آنان به کار منجر می شود، سازمان شما به اهداف تجاری خود نرسد.

برای اینکه از این مشکل دوری یعنی حواس پرتی دوری کنیم، میبایست مدیران شرکت استراتژی در ستی را پیاده سازی کنند.

در زیر به چهار استراتژی درست برای پیشگیری از حواس پرتی کارمندان خواهیم پرداخت.

جاسوس‌بازی کارمندان ممنوع!

بر کسی پوشیده نیست که شرکت‌ها دائماً جاسوسیِ کارمندان‌ شان را می‌کنند.

نشریه‌ی نیویورک‌تایمز اخیراً در مقاله‌ای اعلام کرد که در میان ۱۰ شرکت از بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکایی، ۸ تای آنها کارمندان‌ شان را با نرم‌افزارهای مخصوص ردیابی رصد می‌کنند.

واشینگتون‌پست هم اعلام کرده در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲، میزان تقاضای جهانی برای ابزارهای نظارت بر کارمندان ۶۵ درصد رشد داشته است.

رواج دورکاری، رهبران شرکت‌ها را بیش از پیش دچار بدبینی و کج‌خیالی کرده و اغلب آنها گمان می‌کنند

باید هر حرکت دیجیتالیِ کارمندان‌شان را زیر نظر داشته باشند.

نرم‌افزارهای مخصوص ارزیابی کارمندان اغلب شاخص‌های بی‌اهمیتی مثل تعداد ایمیل‌های ارسالی

و جلسات مجازی و مدت زمانی را که کارمند با کیبرد کامپیوترش تایپ کرده، اندازه‌گیری می‌کنند

و کارهایی را که بدون کامپیوتر انجام شده، به حساب نمی‌آورند؛

مثلاً زمانی که صرف فکر کردن، خواندن یا نوشتن روی کاغذ می‌شود.

دستاوردها و بازده کاری کارمندان هم از طریق این نرم‌افزارها قابل‌اندازه‌گیری نیست.

حتی مدیران شرکت‌های تولیدکننده‌ی این نرم‌افزارها هم چنین استفاده‌ای را از اپلیکیشن‌هایشان تایید نمی‌کنند.

برایان الیوت قائم‌مقام ارشد شرکت اسلک می‌گوید:

«اندازه‌گیری میزان بازدهی بر اساس فعالیت‌های سطحی‌ای مثل تعداد پیام‌های ارسال‌شده، حاکی از یک زاویه‌ی دید فوق‌العاده محدود نسبت به مشارکت کارمند در فعالیت‌های سازمان است.

این روش نه‌تنها غیرمعقول و سرسری، بلکه اغلب آسیب‌رسان است.»

وقتی کارمندان بدانند عملکردشان بر اساس قوانین نرم‌افزارهای مخصوص ارزیابی سنجیده می‌شود،

ایمیل و پیام دادن را نسبت به کار اصلی‌شان در اولویت قرار می‌دهند.

این وضعیت به ایجاد یک چرخه‌ی معیوب پاسخ‌گویی منجر می‌شود و کارمندان برای پاسخ‌گویی

به نیاز کارفرما، تکنولوژی مورد استفاده، برنامه‌های روزانه و شیوه‌ی کار و زندگی و تعامل با خانواده

و دوستان‌شان را تغییر می‌دهند.

هرچند مدیران ممکن است درباره‌ی نحوه‌ی به‌کارگیری نرم‌افزارهای ارزیابی بازدهی

در شرکت‌شان دخالتی نداشته باشند، ولی می‌توانند ارزیابی کنند که سبک مدیریت‌شان

پیام مشابهی را برای کارمندان ارسال می‌کند یا خیر. به عنوان یک مدیر باید از خودتان بپرسید:

  • آیا انتظار دارید بلافاصله به ایمیل‌هایتان جواب داده شود؟

  • آیا از کارمندتان می‌خواهید مرتب شما را در جریان وضعیت کارش قرار دهد یا به او پیام می‌دهید: «فقط می‌خواستم مطمئن بشوم که ایمیل آخرم را دیده‌ای»؟

  • آیا برنامه‌های کاری را بدون در نظر گرفتن نیازهای کارمندان‌تان و

  • براساس برنامه‌ی زمانی خودتان تنظیم می‌کنید؟

  • آیا جلساتی را بدون دستور کار خاص و تحت عنوان «توفان فکری» برگزار می‌کنید؟

اگر جواب‌تان به هر کدام از پرسش‌های بالا مثبت است،

احتمالاً به جای ترغیب کارمندان‌تان برای بالا بردن بازده کاری،

مشغول پرت کردن حواس

آنها و بر هم زدن تمرکزشان هستید.

این چهار استراتژی به شما کمک می‌کند که روش‌تان را تغییر بدهید

و فضای کاری مهیا کنید که حواس کسی در آن پرت نشود.

باب گفت‌وگو درباره‌ی عوامل برهم‌زننده‌ی تمرکز کاری را باز کنید

مشکل بزرگِ عدم تمرکز در محیط کار این است که نمی‌توانیم سر کار از مشکل عدم تمرکز حرف بزنیم.

برای شکل‌گیری چنین گفت‌وگویی کارمندان باید در محیط کار از نظر روانی احساس امنیت کنند

و از در میان گذاشتن افکارشان با مدیر نترسند.

فقط وقتی کارمندان مشکلات کاری‌شان را با شما در میان بگذارند، می‌توانید برای آنها راه‌حل پیدا کنید.

برنامه‌ی کاری‌تان را با کارمندان‌تان هماهنگ کنید

بسیاری از مدیران نمی‌دانند کارمندان‌شان وقت‌شان را چه‌طور می‌گذرانند.

بعد وقتی کار یا پروژه‌ای بیشتر از حد انتظار طول می‌کشد، به توانمندی یا انگیزه‌ی کارکنان‌شان شک می‌کنند.

ولی مساله اینجاست که شاید مشکل طولانی شدن کارها ناشی از جلسات بی‌فایده

یا سیل ایمیل‌هایی باشد که بعضی از آنها را خود شما به راه انداخته‌اید.

هماهنگ کردن برنامه‌های کاری به شما کمک می‌کند تا بدون نیاز به کنترل بیش از حد

جزییات کاری کارمندان، بفهمید آنها وقت‌شان را صرف چه کارهایی می‌کنند.

به این ترتیب در زمان‌هایی که نیاز به تمرکز دارند یا در حال استراحت هستند،

مزاحمت کمتری برای آنها ایجاد خواهید کرد و آنها هم می‌دانند چه زمانی می‌توانند

به شما مراجعه کنند تا تمرکزتان به هم نخورد.

بدون دستور جلسه، برای کارمندان جلسه‌ای برگزار نکنید

دستور جلسات، با دلایل موجهی خلق شده‌اند،

اما بسیاری از افراد به محض پا گذاشتن به دنیای کار، آنها را نادیده می‌گیرند.

اغلب مواقع افراد جلسه می‌گذارند تا زحمت حل یک مشکل خاص به گردن‌شان نیفتد.

همکاری، یک ابزار قدرتمند برای حل مساله است،

ولی نباید از جلسات به عنوان عامل برهم‌زننده‌ی تمرکز دیگران و وقفه انداختن در کار آنها استفاده کرد.

الگوی خوبی باشید

فرهنگ سازمانی مثل آبشار از بالا به پایین جریان پیدا می‌کند.

افراد برای آن که بفهمند چه انتظاراتی از آنها وجود دارد، به مدیران‌شان نگاه می‌کنند.

وقتی خودتان مدام وسط جلسات به گوشی‌تان نگاه می‌کنید،

نمی‌توانید از کارمندتان انتظار حواس‌جمعی داشته باشید.

مهم‌ترین گام برای ایجاد محیط کاری با کارکنان حواس‌جمع، این است که خودتان مدیر حواس‌جمعی باشید.

منبع: hbr

منبع

ادامه مطلب
برای-معرفی-برند-از-تبلیغات-برای-نوروز-غافل-نشوید

برای معرفی برند از تبلیغات برای نوروز غافل نشوید

اسفند با بهار و عید نوروز بهترین فرصت برای کسب و کارهای تولیدی، خدماتی، صنعتی و… است. صاحبان کسب و کار از این فرصت طلایی برای معرفی محصول، تبلیغات و برند خود باید بیشترین بهره را ببرند.

ابزارهای مختلف تبلیغات به فراخور نوع کسب و کار می‌تواند در بالا بردن سهم فروش از محصولات و سبقت از رقبا بسیار موثر باشد

بطوریکه نتیجه تحقیقات بازار در سالهای گذشته خود موکد این موضوع است.

در این یادداشت قصد داریم تا برخی ابزار مفید تبلیغاتی را برای معرفی برند و فروش بهتر معرفی کنیم.

تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی بیشترین اثر را برای برند دارد

با ورود کسب و کار ها به دنیای دیجیتال و ارتباط آن با گوشی‌های هوشمند و ارتباط عمیق مردم با موبایل،

تبلیغات در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام،تلگرام، فیس بوک، اپلیکیشن های داخلی و … بازیگر اصلی این روزهای دنیای تبلیغات است.

این نوع تبلیغ علاوه بر نرخ تاثیرگذاری بالا، کم هزینه و قابل اندازه گیری است.

همچنین با مطالعه دیتا و در صورت کم اثر بودن محتوای تبلیغ می‌توان طرح را عوض کرد.

تبلیغات آنلاین هم برای روزهای پایانی سال و هم برای تعطیلات عید نوروز مفید است.

غالبا مشتریان در ایام تعطیلات نوروز و در زمان استراحت به سراغ تلفن‌های همراه جادویی خود می‌روند و آنجاست که می‌توانند با محصول و برند شما آشنا شوند.

یادتان باشد نرخ تاثیر محتوای ویدیویی بسیار بالاتر از محتوای گرافیکی خواهد بود.

یک تحقیق نشان می دهد که کسب و کارهایی که محتوای خوبی دارند

در تبلیغات آنلاین تا 24 برابر موفق‌تر عمل کرده‌اند حتی اگر از رسانه‌ی کمتری برای وایرال استفاده کنند.

از تبلیغات محیطی غافل نشویم

تبلیغات آفلاین شامل بیلبورد، استرابورد،استیشن بورد، مترو، لایت باکس و … ‌میتواند

در نوع خود هنوز هم کارایی داشته باشد گر چه اثرگذاری آن در دنیای تبلیغات امروز هرگز به پای تبلیغات آنلاین نمی‌رسد. اگر چه هزینه بالا، غیر قابل برگشت پذیری محتوا، مشکلات اخذ مجوز و غیر قابل اندازه گیری بودن

آن از معایب تبلیغات آفلاین نسبت به تبلیغات آنلاین است

اما در روزهای منتهی به سال و شدت ترافیک در کلان شهرها و از طرفی در ایام نوروز با تغییر موقعیت جغرافیایی

و بردن تبلیغات به سمت شهرهای مسافر خیز این نوع تبلیغ اثر گذاری بالایی خواهد داشت.

ایمیل مارکتینگ هنوز هم راه خوبی است برای تبلیغات و برند

یکی از قدیمی ترین ابزارهای تبلیغات دیجیتال، ارسال ایمیل برای مشتریان است.

جمع آوری دیتا و سطح بندی مشتریان با مدل RFM می‌تواند در ارسال پیام یک برند به مشتریان خود موثر باشد.

یک پیام مناسب همراه با یک طرح گرافیکی حاوی پیام هدف احساس خوشایندی برند را می تواند در مشتریان شما ایجاد کند.

بهتر است در این مدل تبلیغی مشتریان را با اسم کوچک و یا نام کامل مخاطب قرار دهید.

تبلیغات دهان به دهان موثرند

در طراحی کمپین‌های تبلیغاتی خود، از ریفرال مارکتینگ غافل نشوید.

هرکس سفیر برند شما بود و محصول شما را به دیگری معرفی کرد بطوریکه به مشتریان جدید شما اضافه گردد

به او جایزه بدهید، همچینین به بعدی و بعدی. در این چرخه هر مشتری یک سفیر ارزان قیمت برند شما خواهد بود.

هدیه تبلیغاتی بدهید

از اینکه یک مشتری برند شما را برای خرید انتخاب کرده باید به عنوان یک فرصت برای تبدیل به مشتری وفادار از آن استفاده کنید.

تفاوت انتخاب برند شما نسبت به سایر برند ها باید برای مشتری ملموس باشد.

تخفیف، بن هدیه یا گیفت با ارزش می تواند همیشه برند شما را درذهن مشتری زنده نگه دارد و از آن به نیکی یاد کند.

از گوگل ادز برای تبلیغات استفاده کنید

استفاده از کلمات کلیدی در سئو و تبلیغات گوگل بسیار موثر است.

فرض کنید شما یک بنگاه خدماتی هستید، در عید مشتریان به دنبال سرچ خدمات نطافتی هستند.

تبلیغات گوگل ادز می تواند شما را در صفحه سرچ بالا نگه دارد و بدین ترتیب گوی رقابت را از رقیبان خود بربایید.

رپرتاژ آگهی داشته باشید

این را می‌دانیم که در صفحه اصلی سایت ها بنرها کمتر به چشم می‌آیند.

تبلیغات همسان و بک لینکی می‌تواند به معرفی برند شما کمک کند.

در واقع لینک تبلیغاتی کاملا در یک محتوای متنی مشخص خواهد بود بطوریکه سرچ صفحه وب سایت شما را بالا می برد.

تبلیغات کلیکی را ترجیح دهید

در ایام عید مشتریان زیاد به وب سایت ها مراجعه می‌کنند و از همین رو تبلیغات کلیکی می تواند

در معرفی محصول و برند شما مفید باشد. یک تحقیق نشان داده است

که 8 تا 9 درصد مشتریان پس از کلیک بر روی بنرنسبت به خرید محصولیا معرفی برند به دیگران اقدام می‌کنند.

پوش نوتیفیکیشن بفرستید

یکی از ابزارهای تبلیغات دیجیتال پوش نوتیفیکیشن است

چیزی شبیه پیامک که مقرون به صرفه‌تر است و قدرت ارسال عکس را علاوه بر محتوای متنی دارد.

محدودیت کاراکتر ندارید و مخاطب بیشتری را درگیر می‌کنید.

کلام آخر برای تبلیغات و برند در ایام نوروز

از نقش مهم تبلیغات غافل نشوید مخصوصا اگر رقبای شما در داخل و یا خارج فعالند.

به طور مثال دو برند گردشگری را در نظر بگیرید یکی نوپا و دیگری با قدمت زیاد.

قطعا برند گردشگری قدیمی شاید نیاز به تبلیغات کمتری داشته باشد اما از آنجاییکه برند نوپا با فشار حداکثری و با ابزارهای مختلف تبلیغ می نماید، برند قدیمی مجبور به تبلیغ خواهد بود

تا اولا سهم بازار خود را حفظ نماید و ثانیا بازار را از دست ندهد.

در مثالی دیگر در یک تحقیق برند معروفی که از نام آن پرهیز می کنم برای مدت یکسال تبلیغات خود را قطع کرد

و پس از مطالعه بازار خود با کاهش 16 درصدی فروش روبه رو شد.

یعنی اگر این برند 5 سال دست از تبلیغات بکشد سهم 85 درصدی بازار را از دست خواهد داد،

پس علاوه بر داشتن محصول با کیفیت، در تولید محتوای مناسب کوشا باشید تا برند خود را بهتر به دیگران معرفی نمایید.

احساسات مشتریان را برانگیخته کنید بهار فصل زیبایی ها وفصل زنده شدن است.

پیام خود را با الهام از طبیعت و المان های نوروز به مخاطب برسانید و حس خوشایند برندتان را در مشتریان ایجاد کنید.

علی محمد کردنایج، مشاور روابط عمومی و فعال رسانه‌ای

منبع

ادامه مطلب
صدای-برند-باید-چگونه-شنیده-شود؟

صدای برند ، باید چگونه شنیده شود؟

صدای برند شما، مرکز اصلی تعیین‌کننده‌ی تعاملاتش با دنیای اطراف است.

برندهای اصیل، صداهای ماندگار خلق می‌کنند.

آن‌ها ما را وادار می‌کنند بخندیم یا به نشان تایید، ناخواسته سر تکان دهیم.

صدای برند چیزی نیست که به زور به برند اضافه شده باشد و در جریان تنظیم استراتژی برند در نظر گرفته می‌شود.
یادمان باشد که برند، ساخته نمی‌شود، کشف می‌شود.
برای کشف صدای صحیح برند این سه مرحله ضروری است:

1– بدانید چه کسی هستید تا صدای برند درستی داشته باشد.

ابتدا باید بدانید چه کسی حرف می‌زند.

فرایند برندینگ که بعدا در موردش حرف می‌زنیم، فرایندی برای کشف خود است.

در این پروسه از برندتان خواسته می‌شود روی صندلی روانکاو بنشیند و سخن بگوید.
انگیزه‌های برندتان در عمیق‌ترین سطوح کدام‌ها هستند؟

هدف برندتان در دنیا چیست؟

مهم‌ترین ارزش‌های برندتان چیست؟

شخصیت برندتان چه رفتارها و ویژگی‌هایی را در خود جا داده است؟

آیا برند شما هیجان‌انگیز و پر انرژی است یا خموده و گوشه‌گیر؟

رنگ مورد علاقه‌اش چیست؟

چه نوع موسیقی‌ای دوست دارد؟
تعریف برند به شکل انسان، روش موثری برای کشف نکات پنهانی شخصیتی اوست.

اشخاص اصیل، جذابیت زیادی دارند زیرا اطمینان زیادی دارند که می‌توانند در هر شرایطی خودشان باشند.

در مورد برندها هم این مطلب صادق است.

با شناخت صحیح برندها، برندهای اصیل قادرند با لحن و صدایی حرف بزنند که غیرقابل نادیده گرفته‌شدن است.

2- بدانید با چه کسانی حرف می‌زنید 

وقتی به عنوان یک برند بدانید کجا ایستاده‌اید،

ضروری است با شناخت مخاطب، لحن‌تان را نیز به تدریج اصلاح کنید.

برندهای اصیل با همه حرف نمی‌زنند و این کار هدف‌شان نیست.

در عوض، با شناخت صحیح مخاطب و بازار رقابتی که با تحقیقات بازار انجام می‌شود، آن‌ها می‌توانند تاثیر پیام‌رسانی‌شان را افزایش دهند.

آن‌ها می‌دانند مشتریان ایده‌آل‌شان چگونه با هم سخن می‌گویند و هوشمندانه خود را به موضوع جذاب مکالمه‌ی مشتریان‌شان تبدیل می‌کنند.
خلق پرسوناهای مناسب برای مشتریان، در لایه‌های مخاطبان اول، دوم و حتی سوم، یکی از بهترین روش‌های شناخت کسی است که با او سخن می‌گویید.

پرسونای کارآمد مخاطب باید به این پرسش‌ها پاسخ دهد:

جنسیت مورد نظر شما برای مخاطب چیست؟

مخاطب‌تان چند سال دارد؟

 شغلش چیست؟

علاقه‌مندی‌هایش چیست؟

با چه چالش‌هایی روبه‌رو است؟

خواسته‌ها و انگیزه‌هایش کدامند؟ 

3- بدانید از چه و چطور حرف می‌زنید

آنچه مسلم است این است که باید بدانید به مخاطب‌تان چه بگویید.

دو چیز است که می‌خواهید انتقال دهید: آن‌چه ارائه می‌کنید و آن‌چه شما را ار رقبایتان متمایز می‌کند.
پیام‌دهی با توجه به گزاره‌ی ارزش‌تان، باید بر کیفیت‌های منحصربه ‌فرد محصول یا خدمت شما متمرکز باشد.

محتوایی که تمایز شما را با بقیه مشخص می‌کند، باید حاوی ارزش‌ها و جایگاه خاص شما باشد.

استراتژی محتوای خوب باید در نظر بگیرد که کدام قسمت محتوا بهتر است در در کدام قسمت سفر مخاطب استفاده شود.

دانستن تمام این سه مرحله است که نقش صدای برندتان را پررنگ می‌کند.

سبک انتقال صدای برند شما، سبک نوشتاری و لحن برند را می‌سازد.سبک (Style) شیوه‌ی نگارش شما است و مواردی مثل شکل جمله‌ها و انتخاب کلمات را تعیین می‌کند.

سبک شما در حرف زدن، کاملا تحت تاثیر مخاطب شما است و براساس نیاز مخاطب انتخاب می‌شود.
لحن برند همان رفتار درونی برند شما است که از طریق یک روش خاص به مخاطب منتقل می‌شود.

سبک، خطوط بیرونی تصویری است که برند شما به تصویر می‌کشد و لحن همان رنگی است که به این تصویر زندگی می‌بخشد.

منبع

ادامه مطلب
هویت بصری-برند-آژانس-خلاقیت-و-برندسازی-برش

هویت بصری برند چه آینده ای را پیش روی خود دارد؟

این روز‌ها لوگوها دیگر آن چیزی نیستند که پیش از این بودند و ساختار هویت بصری برای برند ها تغییر کرده است. آنها که زمانی سنگ‌ بنای شرکت‌ها بوده‌اند حالا تنها یکی از عناصر بی‌شمار در سیستم چند وجهی‌ای هستند که هویت بصری برند را می‌سازد.

این هویت باید منعطف باشد و با دیگر عناصر غیر بصری برند مانند جایگاه‌سازی، وعده‌ و هدف برند هم‌ زیستی داشته باشند.

حقیقت این است که به لوگوها بیش از حد بها داده شده است. بیشترشان واقعا به خودی خود چیزی بیرون از زمینه‌شان نمی‌گویند.

در حالی‌که هنوز هم برای آگاهی، کشف و تشخیص برند اهمیت دارند، هیچ‌گاه قادر نخواهند بود به مخاطب برند بگویند برند کیست یا باورهایش چیست؟

بهترین کاری که از پسش برمی‌آیند این است که نماد این چیزها باشند که تنها پس از گذر زمان و صرف هزینه‌ی قابل توجه رخ می‌دهد.

لوگو برند نیست و برند هم لوگو نیست.

برندها امروزه ماهیت‌هایی چند وجهی‌اند که از هویت و تجربه ساخته شده‌اند. تمام مهارت طراحی هم نمی‌تواند لوگویی بسازد که خوب بودن محصول یا خدمت را به مشتری بقبولاند اگر تجربه عکسش را ثابت کرده باشد.

با این حساب آینده‌ی لوگوها چه می‌شود؟ هویت تاثیرگذار بصری در سال‌ها و دهه‌های آینده چه شکلی خواهد داشت؟ چهره‌ی متغیر چشم‌انداز کنونی بازاریابی قطعا به این معنا نیست که از آنها چشم خواهد پوشید، بلکه به این معناست که احتمال‌های جدیدی آشکار خواهد شد.

پویایی بجای ایستایی در هویت بصری برند

لوگوهای امروز دیگر به یک تکرار ایستا محدود نیستند. لوگوهای پویا از تکرارهای چندباره‌ی یک علامت -یا مجموعه‌ای از آنها- برای منتقل‌کردن جنبه‌های مختلف برند مانند جایگاه و شخصیت برند استفاده می‌کنند. گاهی اوقات این مفهوم یعنی لوگویی که با هر بار دیدن تغییر می‌کند و گاهی وقت‌ها هم به معنای علامتی منحصربه‌فرد است که با تصاویر مختلف زمینه‌‌اش (Context) آمیخته شده.

از اولین لوگوی پویای به‌شدت مشهور نشان MTV در دهه‌ی ۸۰ تا نمونه‌های روزمره‌ مانند گوگل دودل (تغییر لوگوی اصلی گوگل در مناسبت‌ها) و هر چیز دیگر در این میانه شاهد بوده‌ایم که این لوگوها به آرامی به بخشی از روح زمانه‌مان تبدیل شده‌اند. از نظر مشتری مدرن آنها تکاملی بی‌نقص و طبیعی‌ در عرصه‌ی چشم‌انداز رسانه‌های جدیدمان هستند.

مشتری‌ها دیگر آن کسانی نیستند که در فروشگاه‌های فیزیکی تعامل با برند را تجربه می‌کردند. کانال‌های تبلیغاتی سنتی مانند تلویزیون، چاپ و رادیو میدان را به نسخه‌های جدیدتر دیجیتال مانند امضاهای ای‌میل، آواتارهای شبکه‌های اجتماعی و آیکن‌های اپلیکیشن‌ها واگذار کرده‌اند. درواقع به دلیل این‌که چشم‌انداز رسانه‌ای‌مان با سرعت به سمت دیجیتالی‌شدن پیش می‌رود، حرکت یا تغییر در طراحی لوگوها یک ویژگی ذاتی است. حرکت درست مانند رنگ برند یا تایپ‌فیس به تنهایی می‌تواند جنبه‌ای متمایزکننده در هویت بصری به حساب بیاید.

در دنیای امروز تجربه‌ی مشتری و هویت بصری در مجاورت نقاط تماس وجود دارند. هویت‌های بصری آینده چندحس‌گره (چندسنسوری) و تعاملی خواهند بود. البته گمان نکنید لوگوهای استاتیک (ایستا) از بین می‌روند بلکه همکاری و واکنش بین نقاط تماس یعنی این‌که هویت‌ها -به شکلی متفاوت با گذشته- پتانسیل تبدیل به شکلی پویا را دارند. با لوگوهای پویا دیگر زمینه (Context) پادشاه است و نه محتوا.

تجربه‌گرایی به جای دلالت‌داشتن در هویت بصری برند

پیش از این طراحی برای برندها «دال»‌هایی را برای انتقال پیام‌های یک‌طرفه به مشتریان تهیه می‌کرد.

امروز اما موفق‌ترین برندها از تجربه برای الهام‌بخشی و شکل‌دهی به مکالمات‌شان استفاده می‌کنند.

برندهای فردا -مادامی‌ که به دنبال تمرکز، قابل‌تشخیص‌بودن و مرتبط‌بودن باشند- تجربه بی‌نهایت مهم‌تر از هویت بصری خواهد بود.

در سال ۲۰۱۷ وب‌سایت Signs.com از ۱۵۰ آمریکایی خواست ده لوگوی مشهور را از حفظ بکشند.

به گمانِ شما چند نفر توانستند هویت‌ بصری برترین‌ برندهای دنیا را ترسیم کنند؟ ۱۶ درصد.

درباره‌ي لوگوهایی حرف می‌زنیم که تقریبا فراگیرند و سالانه کلی هزینه‌ی تبلیغات‌شان است.

در حالی‌که تنها نیمی از مردم می‌توانند دقیقا بگویند پریِ استارباکس تاج به سر دارد (او تاج به سر دارد)، تمام مردم احتمالا بتوانند بگویند که سفارش نوشیدنی موردعلاقه‌شان در استارباکس چه حسی دارد.

تجربه‌ی برند ارزش‌های برند را در جریان تعاملات در نقطه‌ی خدمت‌رسانی تقویت می‌کند.

تجربه‌ها خلاء بین محصول و قول برند را پر می‌کنند، به این شکل که وقتی از برندی تجربه‌ی منفی دارید و بعدها در یک آگهی ادعای تمرکز برند بر مخاطب را می‌بینید، این ناهماهنگی آزاردهنده می‌شود.

جان گاردنر در کتاب «هنر داستان» داستان را به عنوان «رویای واضح و مدام» توصیف می‌کند.

«داستان ما را در وضعیت تعلیق مشتاقانه‌ای از ناباوری قرار می‌دهد.» مشتریان همیشه مشتاقند ناباوری‌شان را برای روایت قانع‌کننده‌ی یک برند به حالت تعلیق دربیاورند.

و چیزی مانند تجربه‌ی بد از برند نمی‌تواند ما را به واقعیت بازگرداند.

ما به عنوان مشتری اشتیاق زیادی برای تعلیق ناباوری‌مان برای یک روایت مجاب‌کننده‌ از برند داریم و هیچ‌چیز به اندازه‌ی تجربه‌ی بد از برند ما را به واقعیت پرت نمی‌کند.

همان‌طور که دنی کانمان در اثر برنده‌ی جایزه‌ی نوبلش درباره‌ی اقتصاد رفتاری نشان داد، خودِ تجربه‌گرای ما با خودِ به‌خاطرآورنده‌ی ما تفاوت دارد.

ما تجربه‌هایمان را به‌خاطر نمی‌آوریم بلکه داستان‌هایی مختصر از «خاطرات‌ِ تجربه‌هایمان» را به یاد می‌آوریم.

در این مسیر به‌ویژه بخش‌هایی در اوج یا پایان آن تجربه‌ها را به خاطر می‌آوریم.

داستان‌هایی که درباره‌ی تجربه‌های به‌یاد‌آوردن‌مان به خود می‌گوییم، حتی می‌تواند پس از آن واقعیت رخ دهد زیرا عمل به‌یاد‌آوردنِ خاطره خود خاطره را تغییر می‌دهد.

به همین دلیل است که شبکه‌های اجتماعی در تقویت اصر تجربه‌های به‌یادماندنی موثر است.

نکته‌ی آخر کانمان این است که خود به‌یادآوردن است که تصمیم‌گیری را شکل می‌دهد. تجربه‌ی مثبتی از برندتان منتقل کنید که پیوسته در شبکه‌های اجتماعی تقویت می‌شود و احتمال بیشتری می‌رود که مشتریان‌تان در آینده به برند شما تمایل پیدا کنند.

نیازی ندارید که مشتری لوگوی شما را از حفظ بکشد، کافی است آن را ببیند و تجربه‌های مثبت خود را به یاد بیاورد؛ خاطراتی که او را به تصمیم خرید سوق خواهد داد و وفاداری برند را خلق خواهد کرد. شما می‌توانید داستان حافظه را با درک اهمیت تجربه شکل دهید.

تکامل به جای جاودانگی در برند

لوگوها دیگر قرار نیست همیشگی باشند دست‌کم آن‌طور که پیش از این تصور می‌شد. بازار هر سال با سرعت بیشتری تغییر می‌کند. زمانی برندها تصور می‌کردند قرار است هویت‌شان نسل‌ها برجای بماند اما این روزها باید خیلی خوش‌شانس باشند اگر بتوانند یک دهه بامعنا باقی بمانند.

لوگوی NBA که در سال ۱۹۶۹ توسط آلن سیگل خلق شد جوهره‌ی بازی را در تصویری ساده و در عین حال قدرتمند نشان می‌داد. این نشان جاودانه به مثالی از هویت بصری خارق‌العاده در تمام ورز‌ش‌ها تبدیل شد. به دنبال تغییری ناچیز در سال ۲۰۱۷، هنوز هم در برانگیختن روح بسکتبال تاثیرگذار است همان طوری که بیش از ۵۰ سال این کار را کرده است.

اوبر اما نقطه‌ی مقابل این برند است و در سال ۲۰۱۶ تنها ۴ سال پس از معرفی برند- لوگویش را بازطراحی کرد و در سال ۲۰۱۸ هم بار دیگر این کار انجام شد.

هویت بصری «فردا» باید سیال باشد. زمانی قوانین طراحی این اطمینان را ایجاد می‌کرد که همه می‌دانند در هر شرایطی چه‌طور رفتار کنند. امروزه برندهای پیشرو با اصول و راه‌کارهای کلیدی‌ای زندگی می‌کنند که پیوستگی را در کنار بیشترین حد انعطاف‌پذیری اطمینان می‌دهند. مهم است بدانید که باید بخشی از محدودیت‌های مربوط به برند را رها کنید تا بتوانید چابکی‌تان را حفظ کنید. برندهای موفق هنگام تکامل مدل‌های کسب‌و‌کار و تجربه‌ی مشتری خود را با شرایط وقف می‌دهند.

سادگی به‌جای پیچیدگی در برند

لوگوها قرار نیست پیچیده باشند. بیشتر اوقات ماهیت پویای رسانه‌ها باعث می‌شود مردم گمان کنند لوگوها باید بیش از حد پیچیدگی داشته باشند. بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کار باور دارند لوگوها باید هرآن‌چه شرکت‌شان ارائه می‌کند به نمایش بگذارند. حقیقت اما این است که هرچه بیشتر از یک لوگو بخواهید، کم‌تر تاثیرگذار خواهد بود. لوگوها تنها می‌توانند وجهی از برندتان را واقع‌بینانه به نمایش بگذارند.

این‌طور نیست که لوگوها به دلیل ماهیت‌شان محدودیت بیانی دارند، بلکه نمونه‌های ساده‌تر اثر بیشتری می‌گذارند. لوگوهای ساده به سادگی قابل‌تشخیصند. به لوگوهایی که در طول روز می‌بینید فکر کنید. بسیاری از آنها را در یک آن می‌بینید -بقالی، فروشگاه‌ها، بزرگ‌راه‌ها یا در شبکه‌های اجتماعی‌. هر چه اطلاعات لوگو کم‌تر باشد احتمال این‌که مغزتان بتواند آن را پردازش کند و به یاد بسپرد بیشتر است.

تحقیقات نشان می‌دهد که مشتری‌ها هنگام انتخاب محصول تمایل بیشتری به طراحی‌های ساده دارند. طراحی ساده قادر است پیام‌ واضح و دقیق را منتقل کند. هرچه لوگوی شما ساده‌تر باشد می‌توانید تداعی قوی‌تری با هررنگ یا شکلی که می‌خواهید از آن خود بکنید، به وجود بیاورید.

کلام آخر

شما هنوز هم به لوگو نیاز دارید، اما باید بدانید که این روزها لوگو قرار نیست پایه‌های برندتان را بسازد. لوگوها دیگر منحصربه‌فرد و نمادین نیستند بلکه پویا و چندوجهی‌اند. لوگوی شما باید جزئی مهم از سیستم هویت بصری بزرگ‌ترتان باشد.

و درنهایت این تجربه‌ی مشتری است که بر هویت بصری برتری دارد.

www.ignytebrands.com

منبع

ادامه مطلب

۵ راه برای تضمین آینده‌ی شغلی در عصر هوش مصنوعی

هوش مصنوعی نمی تواند مقابل نیروی متخصص قرار گیرد.

می‌توانید از همین حالا گام‌هایی در جهت محافظت از ارزش منحصر‌ به‌ فردتان بردارید تا از نگرانی بخاطر هوش مصنوعی به دور شوید.

1.اجتناب از پیش‌بینی‌پذیری یعنی مقابله با هوش مصنوعی

مهم است به یاد داشته باشید که هوش مصنوعی بینش و دیدگاه تازه‌ای تولید نمی‌کند، بلکه بر اساس دستورها و درخواست‌ها، به گردآوری و پیش‌بینیِ زبان می‌پردازد.

هم‌زمان با توسعه‌ی زبانِ تولیدشده توسط هوش مصنوعی، می‌توانید شخصیت منحصربه‌فردتان را پذیرفته و در آغوش بگیرید و فقط شبیه خودتان باشید تا از دیگران متمایز شوید و از این طریق، ایجاد ارزش کنید.

2.تقویت مهارت‌های اجتماعی که هوش مصنوعی از آنها تقلید می‌کند

هرچند هوش مصنوعی قادر به نمایش هم‌دلی، خودآگاهی و خلاقیت است، ولی مهم است به یاد داشته باشید که این فقط یک توهم است.

مهارت‌های اجتماعی همچنان متعلق به آدم‌هاست نه در اختیار هوش مصنوعی.

3.توجه بیشتر به جهان واقعی و کاهش تمرکز بر روی هوش مصنوعی

هوش مصنوعی نمی‌تواند کارهای غیردیجیتال یا روابط فیزیکی و حضوری‌مان با یکدیگر را مختل کند.

برای حفاظت از این نوع کارها و این شکل از روابط، وقت صرف کنید.

4.سرمایه‌گذاری روی برند شخصی

به صورت خاص وقتی پای زمینه‌های خلاقانه در میان باشد، برندهای شخصیِ قدرتمند همچنان ارزشمندتر از تولیدات عمومیِ حاصل از هوش مصنوعی هستند.

احتمالاً رهبران شرکت‌ها همچنان بیشترین دستمزد را به نیروهای متخصص و دارای امضای شخصی پرداخت خواهند کرد نه برای هوش مصنوعی و با کسانی کار می‌کنند که سرآمد حوزه‌ی کاری خود باشند و در این نقطه هوش مصنوعی معنایی ندارد.

5.توسعه‌ی مهارت و اسم و رسم پیدا کردن در صنعتی که در آن مشغول فعالیت هستید هوش مصنوعی را عقب می زند

حتی اگر هوش مصنوعی نسخه‌ی پیش‌نویس و اولیه را آماده کند، باز هم خروجی کار باید توسط یک منبع قابل‌اعتماد و موثق بررسیِ مجدد شود.

اگر این فردِ قابل‌اعتماد شما باشید، همچنان به سراغ‌تان خواهند آمد، چون از مهارتِ بازبینی و تصحیح خروجیِ کار هوش مصنوعی برخوردار هستید.

نتیجه گیری در مورد هوش مصنوعی :

در نهایت سالیان زیادی طول می کشد تا هوش مصنوعی به درجات بالاتری برسد.

پس ارتقا شما به عنوان یک فرد متخصص و کارآمد همیشه از هوش مصنوعی جلوتر خواهد بود و در نهایت هوش مصنوعی ابزاری خواهد بود برای نیروی کارآمد.

منبع: Harvard business review

منبع

ادامه مطلب
تیکت جدید